سلام دوستان... آرنیا هستم... اولین داستانم به نام عشقی ناممکن💖رو به پایان رسوندم... این دومین داستانم هست... که یک مینی (کوچک) رمان از جیمین هست... من خودم کوکی لاورم ولی خب این رمان رو به خاطر جیمین لاور های عزیز گزاشتم... اول بار تستچی این تست رو رد کرد... وگرنه زود تر از اینا بتید منتشر میشد... ژانر این داستان تخیلی هست... این پا ت یه جو ایی مقدمه داستانه... امیدولرم لذت ببرید... اگه دوست داشتید لایک و کامنت هم بزارید🌹🙏🏻🥰🥰🥰🥰
از زبان ایزول
.
.
.
.
توی این داستان شما اسمتون ایزول هست و یه پری دریایی هستید...
پدر:ایزول تو به چه حقی رفتی روی ساحل...مگه بهت نگفتم حق نداری اونجا بری هااااان؟؟؟چرا نمیخوای بفهمی که در آینده جانشین منو ملکه ی اقیانوسی؟!نمیدونی اگه یه انسان تورو ببینه چه عواقبی داره؟؟؟؟
سرت رو پایین میندازی و خجالت زده از کاری که کردی میگی:معذرت میخوام پدر...
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
عالیه👏👏🌹
واییی خیلی عالی بود تا اینجااا🤩🤩🤩
مثه قبلیه قشنگ بود😇😇😇😇