هایی، پارت دوم بعد مدت ها تقدیم نگاهای قشنگتون🌚🤍
به سرعت شب شد ، موهایش را بالای سر جمع کرد و نفس عمیقی کشید
استرس مثل آبی روان در وجودش پخش شده بود ....از اتاق خارج شد و همراه کاترین ، خدمتکارش به سمت طبقه پایین رفتند
سالن غذاخوری ،سالنی تاریک که با شمع هایی روی لوستر کمی نور به خود گرفته بود؛ فضایی دارک داشت و برای او کمی ترسناک
وسط سالن میز غذاخوری وجود داشت، در راس آن لوسیوس مالفوی و در سمت چپ پیز همسرش نارسیسا و روبه روی نارسیسا ،دریکو نشسته بود
خواست در انتهای میز بنشیند اما فقط کنار دریکو بشقاب گذاشته شده بود پس ناچار کنار او نشست
کاترین آرام لب زد:این هم از بانوی جوان اقای مالفوی ....
لوسیوس با دقت به امیلی نگاه میکرد، ابرو بالا انداخت...موها و چشمهای دختر به او شباهت زیادی داشت
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
پارت بعددددذذ
امروز ک کلی درس دارم ولی اگر شد میزارم نشد فردا حتما🌚🤍💖🫂