پارت ۴ تقدیم نگاه های قشنگتون🌚🤍
با ترس عقب رفت و اینه از دستش افتاد و شکست، هرماینی سمتش امد و دستش را گرفت:هی چیزی نیست ...قبلا اینطوری شدی؟
امیلی سری به علامت نه تکان داد ...امیلی به کتابی که باعث افتادنش شد نگاه کرد ...ممکن بود آن کتاب تاثیری در این اتفاق داشته باشد؟
سؤالش با سوت قطار که قرار بود تا ثانیه های دیگر حرکت کند بی جواب ماند
هرچهار نفر با سرعت از قطار بیرون رفتند ...همان موقع صدای آشنایی را شنیدند:شیطنت های گریفندور از همین اول گویا شروع شده ..!
هری به اسنیپ که با اخم آنها را نگاه میکرد پاسخ داد:عام پرفسور....چشمای امیلی...اون
اسنیپ ابرو بالا انداخت و به امیلی نگاه کرد که چشمانش طوسی بود ، روبه هری کرد و گفت:چشمان دوشیزه مالفوی که عادیه پاتر...
امیلی سریعا لب زد:نه نه ...یه لحظه کامل سفید شده بود پرفسور قس....
اسنیپ حرفش را قطع کرد:کافیه دوشیزه مالفوی بیاید بریم باید گروهبندی بشید ...حتما هرچهار نظرتون توهم زدید
امیلی نگاهی به آن سه نفر کرد و اهی کشید و آنها با اسنیپ آپارات کردند
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
تولدت مبارککک:)
تولدت مبارک
پارت بعد💖
دارم روش کار میکنم به احتمال زیاد فردا نیو پارت داریم🌚