پارت 5 ناظر عزیز و محترم باور کن چیزی ندارههه💔☺ لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:))♡♡
از رو تخت بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون از پله ها رفتم پایین شاید کینه ای نباشم ولی فراموشی ندارم! حتی اگه اهل انتقام گرفتن نباشم با تو یاد گرفتم باید از بعضیا انتقام گرفت انتقام این قلب شکسته رو باید سعی کنم حرف بزنم اما چطور؟ چطور میتونم؟ به خودم اومدم تو برج نجوم وایستاده بودم سعی کردم حرف بزنم م..م..ن..اَه حتی نمیتونم کلمه( من) و بگم اونوقت میخوام یاد بگیرم جلمه بگم؟ اشک دوباره تو چشمام حلقه زده بود رو زمین افتادم و با مشت به زمین کوبیدم خدایا...چی میشد منم می تونستم حرف بزنم؟ میشه...میشه کاری کنی بتونم حرف بزنم من هرگز نا امید نشدم چون میدونستم یه روز میتونم حرف بزنم پس کِی؟ کِی قراره این اتفاق بیوفته؟...همینطور با مشت به زمین می کوبیدم صدای قدم های محکم شخصی توی گوشم پیچید اومد و بهم نزدیک شد چون سرم پایین بود فقط کفش هاشو تونستم ببینم کفش های براق مشکی با نزدیک شدنش همون عطر تلخ به مشامم رسید امیدوار بودم خودش نباشه خم شد و تو چشمام زل زد
از رو زمین بلند شدم و رفتم سمت نرده ها تام : به خاطر حرفای اوناس؟ اگه قرار باشه آدما به حرفای همه واکنش نشون بدن و گریه کنن واقعا دنیا بد میشد اگه اینجوری بود من باید تا حالا هزار بار گریه کرده بودم اینکه دوستت ترکت کنه تلخه ولی اینکه از همون اول دوستی نداشته باشی شیرین نیست! امیلیا : اشکای روی صورتمو پاک کردم و به ماه خیره شدم تام : هرگز به خاطر حرفای آدما گریه نکن ارزش نداره غرورتو زیر پا نزار!.. امیلیا : حرفاش حق بود ولی این بشر بجز غرور از چیز دیگه ای حرف میزد؟تام : دلت میخواد حرف بزنی؟ امیلیا : لبخند تلخی زدم و تو چشماش زل زدم تام : به خاطر انتقام بهت کمک میکنم حرف بزنی چون انتقام گرفتن و دوست دارم! امیلیا : لبخند مرموزی زد و به ماه خیره شد اگه می تونستم حرف بزنم میشد تمام حرفایی که وجودمو پر کرده رو بهش بگم بهش بگم که چقدر ازش متنفرم بگم که فقط قلبمو خورد کرد! ( بدون صدا ) واقعا کمکم میکنی؟ تام : من شاید آدم خوبی نباشم شاید به نظر سنگدل برسم ولی به خاطر اینکه بتونی ازشون انتقام بگیری کمکت میکنم میای بریم تو اتاق من؟ اونجا کسی نیست می تونم کمکت کنم
امیلیا : ( بدون صدا ) کتابخونه رو ترجیح میدم تام : کتاب...وایب خوبی میده خب بریم امیلیا : دنبالش راه. افتادم توی سالن ها سکوت حکم فرما شده بود هوا تاریک بود فقط صدای قدم ها توی گوشم می پیچید وارد کتابخونه شدیم یه گوشه رو صندلی نشستم و تام روبه روم تام : سعی کن بگی من امیلیا : لبم و تکون دادم ولی هیچ صدایی خارج نشد دوباره سعی کردم م..م..ن..من! تام : تا به حال صداشو نشنیده بودم صدای آرومی داشت که لرزش عجیبی توی صداش موج میزد خوبه...دوباره بگو امیلیا : من...م..من..من باورم نمیشد دارم حرف میزنم انگار بعد از سال ها تونستم خدایا ممنون....ممنونم! تام : اسم خودتو بگو...امیلیا! امیلیا : کلمه سختی بود ( بدون صدا ) میتونم اول اسم تو رو بگم؟ اسم خودم سخته! تام : واسم عجیب بود چرا میخواد اسم منو بلد باشه باشه بگو امیلیا : ت..ا...ا..ت..ا.م..تا..م..تام! تام : همین دو کلمه فعلا کافیه بهتره بری بخوابی تا سوروس امتیاز بیشتری از گروه کم نکرده! امیلیا : از رو صندلی بلند شدم یه کاغذ از رو میز برداشتم و روان نویس مشکی رنگمو تو دستم گرفتم و نوشتم ( ممنونم ولی انتظار کمک از همچین آدمی مثل تو رو نداشتم فکر میکردم سنگدل تر از اینا باشی تام ) تام : نوشته رو خوندم نگاهی بهش انداختم گفتم که من مهربون نیستم فقط به خاطر انتقام دارم این کارو میکنم اخمی کردم بهتره بری بخوابی دیگه! امیلیا : لبخندی زدم و با قدم های آروم از کتابخونه خارج شدم نگاهی به آسمون انداختم آسمون سیاه و ابر های خاکستری توی آسمون به پرواز در اومده بود ستاره ها می درخشیدن!
به اتاق نزدیک شدم دستگیره در و فشردم و رفتم داخل همه غرق خواب بودن فلورا مثل همیشه لبخند زده بود و خواب بود رو تخت دراز کشیدم و به سقف لبخندی زدم ازت ممنونم خدا جونم که این پسر مغرور و سر راهم قرار دادی مغروره ولی هعی بی خیال چشمامو رو هم گذاشتم و به خواب رفتم!....
ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:) واسش زحمت کشیدم میدونی اگه رد کنی قلبم میشکنه💔 لطفا منتشر کن رد نشه اگه منتشر کنی واقعا خوشحالم میکنی پس لطفا منتشر کن ناظر مهربونم پلیز منتشر:))💚☺ تنک لایک و کامنت فراموش نشه:))♡🌚🌊💙
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوبه پارتارو تندتند میذاری╥﹏╥
اهوم تنک
خدایا چرا ازین ادمای مغرور از جنس تام توی زندگی ما قرار نمیگیرند😔😂
عالیییییییییی
هعییی نمد😂💔
تنککک یوو مث شوما
𔘓
حیح پارت بعد رد شد💔
دوباره گذاشتم امیدوارم منتشر شه
🥲
عالی بود بیب؛🤍🖇
تنککک بیب💙
🤍
پالت بعدی
قولبونت بشم اینقد خوب داستان می نویسی
حتمااا بیب🌚💚
خدانکنهه قشنگم:) آخه تو چقد مهربونی♡
یتیحقحقحقحقثحسخسحسح...من مرگگگگگگ🍪💕
یبساتدامپدزت...خدانکنههه قشنگممم تنککک بیبب:))💚🌚
دوبارههزهزاطاطاسزودترورورورویوس
تنککک💙🌚 متنلعالفتنمپپ
عالی بود
ممنونننن لاوم❤♥
پارت بعددددددد پلیزززز🫂🫂🫂
تنککک بیب💙🌊