
P14~ناظر مهربونم...این تست تابع تمام قوانین تستچی بود...دلیلی نداره بخوای ردش کنی:)راستی!برای انچه خواهید خواند های هر قسمت به نظرسنجی هام برید
از دراکو میخوام که کتاب مسابقرو به هری نشون بدم بهم میگه=ولی اخه...ولی..)میگم=دراکو!این مسابقه به اندازه کافی سخت هست بزار عادلانه باشه!)چشم غره ای میره کتاب رو بهم میده پیش هری میرم ماجرای کتاب رو بهش میگم و از مسابقه ی مرحله ی ۳ باخبر میشه(همون مسابقه هه ک میرن تو هزارتو)روز مسابقه بیرون هزارتو منتظریم هری دراکو و ویکتور و فلور وارد هزارتو میشن یک ساعته که میگزره هری جلوی هزارتو پدیدار میشه با جنازه ی ویکتور کرام!(نتو این مسابقه سدریک شرکت نکرده پس ویکتور مرد)هری وحشت زده و ترسیدست تا یه مدت چیزی نمیگه بعد دامبلدور مجبور میشه از معجون راستگویی استفاده کنه...لرد سیا برگشته و ما تو خطریم!
سر کلاس مراقبت از موجودات جادویی هستیم که همه جا ساکت میشه...نگاه همه به اسمونه که علامت لرد سیاه روش نمایانه...این یعنی چی؟چه اتفاقی داره میوفته؟تا اطلاع ثانوی مارو به داخل هاگوارتز میفرستن و درها بسته میشه...وای نه!!هری ۲ روزی هست باهامون حرف میزنه....اون مردی که توهم میزد لرد سیاه بود...چشمم به متیو ریدل میخوره که نگران یه گوشه ایستاده..تهمت های زیادی روشه...ناسلامتی از فامیل های لرد سیاهه!نتیجه ی مسابقرو دامبلدور با غم و اندوه میگه=هری پاتر....نفر اول...دراکو مالفوی نفر دوم فلور دلاکور نفر سوم...برنده ی این سر مسابقات سه جادوگر در قلب ما ویکتور کرامه معلومه که است.ولی در حقیقت هری پاتر برنده ی این سری مسابقاته!!)کسی دست نمیزنه..بوباتون...مدرسه ی ویکتور عزاداره.همه افرادی که مال هاگوارتز نیستن یک روز بعد میرن...برگشتیم به جو عادی مدرسه...البته همه چیز تغییر میکنه...امتحانات پایان ترم نزدیکه و دیگه بهونه ای برای نخوندنش نداریم!
مدرسه تموم شد.تابستون اومد یه روند تکراری...قراره برم خونه ویزلیا با هری و رون..هرماینی نمیاد...نگفت چرا.ولی ادرس تغییر کرده به رون میگم=رون خونتونو عوض کردید؟)میگه=نه..نمیدونم چرا ادرسی که مادرم داده اینجاست!)جلو ی خانه ای می ایستیم یک خانه از وسط چند خانه بیرون میاد انگاری که مخفی شده...خودشه...خانه ای که مادر رون در نامه گفته وارد میشیم مادر رون مالی و پدرش ارتور خوشامد میگن بهمون ولی قیافشون نگرانه...نگران ما؟نگران برگشتن لرد سیاه؟با دیدنش از این افکار بیرون امدم=سیریوس!)به سمتش میدوم و به اغوشش میرم.ولی...اسنیپ...الستور مودی...لوپین..اینا اینجا چیکار دارن؟مالی توضیح میدهد=بچه ها معرفی میکنم انجمن ققنوس...یا همون محفل ققنوس ۲!)رون با خوشحالی میگه=میشه ماهم عضو شیم؟؟)مالی اخمی میکند و میگه=نه رون!ولی سال دیگه میتونید سنتون الان کمه!)رون اخمی میکند و بعد چشم غره ای میرود
بعد از تمام پا فشاری هامون برای اینکه سنمون کافیه تا عضو محفل بشیم...مالی میگه=فکر میکنم وقت خوابتونه!)اعتراضی میکنیم ولی بعد به سمت اتاقامون میریم من و جینی تو یه اتاق هری و رون تو یه اتاق...فرد و جرجم عضو محفلن پس فعلا لازم نیست بخوابن!وقتی نکردم با سیریوس صحبت کنم اون سرش خیلی شلوغه...برای همین نصفه شب که جینی خوابه از اتاق بیرون میرم توی راهرو می ایسم که می فهمم در اتاق هری و رون بازه و از توش صدا میاد صدای پچ پچ اروم...سرمو برمیگردونم قیافه ی هریو میبینم که با چشمای گرد شده بهم نگاه میکنه میگه=هنوز بیداری؟)میگم=میخوام برم پایین)بلند میشه=منم بیام؟)میگم=نه!)بعد سعی میکنم هرچه سریعتر پایین برم از پله ها هنوز افرادی موندن از محفل ولی جلسه تموم شده...وارد سالن میشم سیریوس لبخندی بهم میزنه اون درحال صحبت کردن با پرفسور اسنیپه که اسنیپ با صورت بی روحش نگاهی بهم میندازه..اروم میگم=سلام پرفسور)میگه=به به...خانم بلک!)بعد پوزخندی میزنه...به دل نمیگیرم سیریوس بلند میشه میاد سمتم میگه=میخوای صبحت کنیم؟)سری به نشونه ی اره تکون میدم...بیرون از خونه میریم تو کوچه ها به شکل سگ در میاد روی پله میشینم و سرش رو نوازش میکنم...خوشحالم که اون پدرمه...من سیریوس رو خیلی دوست دارم.با چشماش بهم نگاه میکنه انگاری که میخواد بگه=حرفتو بزن هرچی تو دلته!)میخوام براش از یول بال بگم...ولی تردید دارم...=ام...من جشن یول بال رو...با دراکو مالفوی...پسر لوسیوس مالفوی رفتم...)صدای نفساش رو میشنوم بعد ادامه میدم=
=نگرانم...قراره با شروع سال گروه بندی جدید بشیم...نگرانم که تو گریفیندور نمونم...نکنه برم اسلیترین!من دوستای خوبی دارم!)حالا با دست و پاش میاد جلو با چشماش تو چشمام زل میزنه و میگم=سگ کوچولو!من نمیفهمم تو چی میگی!)به سمت خونه اشاره میکنه میریم تو خونه به حالت عادی در میاد کسی اونجا نیست...بهم میگه=تو تو هر گروهی بیوفتی....حتی اسلیترین دختر عزیز منی و از ارزشت کم نمیشه..قلبت مهربونه!قرار نیست ادم بدی بشی نترس!قرار نیست دوستات رو از دست بدی عزیزم....میتونم چیزی بپرسم؟اگر نخوای جواب بدی ناراحت نمیشم)میگم=بپرس)میگه=مالفوی رو دوست داری؟!)با خنده ی شیطانیش نگاهم میکنه میگم=البته که نه!)پوزخندی میزنم بعد میگم=حالا شاید یکم...نمیدونم واقعا!)لبخند پدرانه ای میزنه بعد میگه=ولی اون حتما تو رو دوست داره!)میگم=رو چه حساب اینو میگی؟) میگه=چون تو خیلی دوست داشتنی هستی!)لبخندی میزنم میگه=میتونی منو خال خالی صدا کنی...اسم سگیمه!)میخندم.میگه=حالا برو بخواب دیر وقته!)وقتی بالا میرم میفهمم هری روی پله ها نشسته...د ر حال گوش دادن حرف های ما بوده
بهم نگاه میکنه و میگه=واقعا لی؟مالفویو دوست داری؟)....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مثل همیشه عالی ممنونم ازت❤
وای ممنونمم
خیلی حیف شد ک داستانتو الان دارم میخونم اگ موقع نوشتنش میخوندم با کلی بحث قانعت میکردم به دریکو برسه و اگ تهش نرسه با عنبریج بالا سرتم🤡☠️
میگم... ویکتور کرام مدرسه دورمشترانگ بودا😁
فلور بوباتون بود
ارههه یادم نبود🥲🥲🥲
ولی داستانت خیلی قشنگه😍
مرسییی مث خودت:)))
عالیهه
مرسسییی
ببخشید یه سوال
مگه اسم سیریوس پانمدی نیست؟
بگید چون واقعا لازم دارم بدونم
سلام بله پانمديه اسمش
البته اسمش كه نه لقبشه و اينطورى صداش ميكنن
عررررررر پدرش سیرویس عه 🥺
اهومممم😔✨️
اهوممم👍
سیرویس رول منه 🥺💚
🥲👍
شرمنده عصبی میشم دس خودم نی فش میدم😁💔
اشکال نداره درک میکنم🤝😔😂
و اینکه هنوز معلوم نیست لیا به کی میرسه ها خیلی مطمعن نشیدددد
خیلی خرییییی
عه چرا؟🥲
بره با دراکووووو
🥲😂
یعنی چی معلوم نیست یعنی چییییبییبییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
من ای همه خوندم تا لیا به دراکو برسه حالا میگی هیچی معلوم نیست ❤️🩹💔
دقیقااالل
قرار نیس که چون اسم داسات mr.malfoy عه به مالفوی برسه که😀😂
بعدشم معلوم شده
فقط قرار نیس بگم بکی میرسهههه
خیلی خوب بوددددد
الان بذارررر لطفاااا
هرییییی
اخهتو همه داستانا ب دراکو میرسه اینبار هریییی
تنک یووو🥲💚
اگه وقت کنم حتما✨️💜
عاقااجان هری نمیشه🥲
ایا تو داستانای دیگه هری برادر شخصیت اصلیه؟😂
بابا بردار خوندشههه🤣💔
الان من میرم قانون های برادر خونده هارو میخونم اصنننن
برو بخون بهم بگووو
بعدشم راستش من خودم هریو برادر میبینم اصلا نمیتونم تصور کنم عاشق بشن؛🙂😂
اصن جینی نمیزاره این دوتا عاشق شم
اگه این و نکردی حداقال داستان بعدی و بکن💔💔💔💔💔💔💔😭😭😭😭
داداش داستان بعدی احتمالا پاتر هدی نیست اگر باشه اوچ اسلیترینیه😂🥲
اخجون به هری نمیرسهعه
مگه از یه خونن مگه ک نتونن باهم باشن؟
گرچه خیلی باباتش خوشالم ک به دراکو جونم میرسههه
پارت بعد رو زود تر بزار
لطفا به پات میفتم
اوکی اگر وقت کنم میزارم🥲💛
تنککک😂💜
من ناظر بودم عالییی بود
مرسییییییی:)))🤌💜