حمایتتتت ناظر قشنگم بزار داستانم بره
ویو جولیا
پسرا رفته بودن پسرای خوبی بودن یونا: بچه ها پاشید بخوابید که دیر وقته فردا دانشگاه داریم
جنی: راست میگه صبح باید پاشیم
جولیا: باشه من رفتم موهام رو شونه کردم لباس راحتی پوشیدم(عکسش رو میزارم) رو تختم دراز کشیدم خیلی هیجان داشتم واسه فردا که یهو گوشیم زنگ خورد برداشتم دیدم مامانم بود
جواب دادم که داد زد: پد. رس. گ واسه چی تا این موقع شب بیداریییی مگه فردا دانشگاههه ندارییییی جولیا: فهمیدم عصبانی منم با صدای خوابالو (الکی) گفتم: سلام مامان بخاطر زنگ شما از خواب پاشدم م. ج: اها بگردم دخترم بخواب شب بخیر خدافظ بوق بوق
وا این چرا اینطوری بود بعد چشمام رو بستم و خوابیدم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
سلامم ^^❤
تولدت مبارک باشهه ^^💕
امیدوارم به همه ی ارزوهای قشنگت برسیی ^^❤
مرسی عزیزم
❤❤❤
بعدییی لطفا خیلی خوب بود
عالی بود ولی انقدر دیر گذاشتی قبلیا یادم رفت ولی اشکال نداره توهم مثل ما درگیر مدرسه و درسی