قسمت 19 : خون💚
آنالی دندان هایش را به هم سایید، سپس جستی زد و در کسری از ثانیه چوبدستی کلر را برداشت. سپس همان چوبدستی ایلوین را نشانه گرفت :«اکسپلیارموس!» چوبدستی ایلوین راهم در هوا قاپید و ناگهان، کاری غیر منتظره انجام داد. هردو چوبدستی را از وسط شکست. ایلوین فریاد زد :«آنالی، داری چیکار میکنی؟؟؟؟» آنالی چهره اش را برگرداند :«توی هاگوارتز هرگز یادمون ندادن، اما با تمرین و بالا بردن درجه میتونیم بدون چوبدستی هم جادو کنیم. اگه اینطور نبود، من حتی یکم هم بر روی چوبدستی کلر تسلط نمی داشتم.» کلر مستقیم به آنالی نگاه کرد :«آنا، نگو که توهم...» یک دقیقه. دو دقیقه. کلر جوابی نگرفت. پنج دقیقه.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
واو
بازم هیچی نفهمیدم:)
نچ نچ نا امید شدم
الان چرا انقد اینجا سوت و کوره؟
زیباست
چون کویر لوته
زیفاست
چون همه اعضا به افق پیوستن
#بشری_که_بشر_نیست