من بازگشتم! ممنون میشم اگه پست رو کامل بخونین✨
سلام؟ سلام! حدس بزنین کی برگشته~ همون بدبختی که یه هزارتا داستان مینوشت که فقط یکیشون تموم شد. آری دوستان، ترنم هستم. یه مدت پیش اومدم توی تستچی و یادی از خاطرات کردم(کامنت خوندم درواقع) و چرا اکانت نصفتون حذف شده؟ یعنی چیییی حالا به هرحال. بانو هاروی بزرگوار- که البته اینجا بانو ضحا هستند- گفتند که ای فویو اون داستان مجیک ویلنز که مینوشتی خوب بود بشین بازنویسیش کن. منم که شیش ماه بود هیچی ننوشته بودم، یکم فکر کردم و گفتم اوکی بعد ارائه زبانم مینویسم(هفته پیش ارائه رو دادم.)
(نمیدونم چرا عکسای دریم رو میزارم جایی که هیچ ربطی بهش نداره😂😭) خلاصه که الان دارم بازنویسیش(شایدم بازآفرینی؟) میکنم به سبکی کاملااااا متفاوت. قلمم هم هزار درصد بهتر شده اولش قصد نداشتم کلا این داستان -که اسم جدیدش شده: خطرِ از بین رفتن- رو جایی بزارم، ولی بعدش رمز اکانت رو پیدا کردم و گفتم خب بزار اینجا بزارم یه دو نفر که هنوز هستن (البته اون دو نفر خودم و ضحاییم😂😭) حالا به هرحال امیدوارم بجز بچه های قدیمی هم اگه کسی بدون دونستن جریان مجیک ویلنز این رو میخونه ازش لذت ببره.
[مقدمهی داستان، که امیدوارم جذبتون کنه✨] هوای داخل ساختمان بوی نم میداد و صدای قطرههایی که از گوشهی سقف به زمین میافتادند، سکوت را سنگینتر میکرد. نور ضعیف چراغ فقط به اندازهی چند متر دورتر را روشن میکرد. آنالی با موهای نمکشیدهاش کنار دیوار ایستاده بود و به چارلی نگاه میکرد که کمی دورتر روی زمین نشسته بود، زانوهایش را بغل کرده و به نقطهای نامعلوم خیره شده بود. آنالی لبهای خود را کمی جمع کرد. صدایش خونسرد بود، اما لرز پنهانی در آن حس میشد:«فکر میکنی دیوونهم، نه؟» چارلی سرش را بالا آورد، چند ثانیه به چشمهای او خیره شد و بعد با لحنی آرام گفت:«فکر میکنم زخمیای.» پوزخند تلخی روی لب آنالی نشست. قدمی به جلو برداشت. «خب، این که بدترش میکنه.» چارلی شانه بالا انداخت. «نه... فقط واقعیش میکنه.»
منتظر فصل اول داستان باشین✨🌝
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دل تنگ بودم واقعا
عههههههه مجیک ویلنززززززز
نیخسهستث
عه تقریبا زود رسیدم
کتی فصل اول داستان رو گذاشتم اینجا و رد شد😭😭
تو گوگل سرچ کن: خطر از بین رفتن فویوکو
اولین نتیجه رو باز کن ببین(قندشکن نیاز داره)🌚
قندشکنم خلابه متاسفانه😐
ای بابا
حیحی
باح باح لیدیح کلرح
عه با این اک جوابتو دادم که🤣