
سلام سلام همگی سلام عید همگی مبارک باشه امیدوارم که امسال سال خوبی براتون باشه 😘 اینم از پارت ۴ امیدوارم خوشتون بیاد ❤❤😘😘
از زبان مینهو: بعد از کلی حرف زدن باهم از هم خداحافظی کردیم جیهوپ زود تر رفت. همه ی آرمی ها و هیتر ها هم میدونستن که من خواهر جانگ کوکم تو راه خونم بودم با خودم گفتم که یه امروز رو از این کوچه برم اول کوچه بودم که گوشیم زنگ خورد جیهوپ بود جواب دادم: الو همین زودی دلت برام تنگ شد جیهوپ: اره رسیدی خونه ؟ من :نه هنوز همین طور که داشتم حرف میزدم راه هم میرفتم یه دفعه ای یه نفر جیغ زد ترسیدم برگشتم پشت
از زبان جیهوپ: داشتم با مینهو حرف میزدم که یه دفعه ای صدای جیغ اومد و مینهو قطع کرد نگرانش شدم بعد یادم افتاد که اخبار گفته بود آدمای معروف امروز تا حدی که میتونن نرن بیرون چون یک هیتر کشنده اومده با خودم گفتم مینهو که به عنوان خواهر کوک ادم معروفیه واییی نهههههههه مینهووووووو سریع رفتم طرف کوک
جیهوپ: جونگ کوووووک کجایی جونگ کوک: اینجام هیونگ چی شده جیهوپ: مینهو خواهرت در خطره جانگ کوک سریع از جاش بلند شد و گفت : یعنی چی در خطره جیهوپ: تو بیا تو راه بهت میگم سوار ماشین شدیم سمت خونه مینهو تو ماشین همه چی رو بهش گفتم (نگفت که باهم قرار میزارن فقط گفت که بهش زنگ زدم احوالش رو بپرسم که اینطوری شد )رسیده بودیم چون پشت تلفن گفته بود از کوچه میرم رفتم تو کوچه بعد دیدم مردم جمع شدن دور یه چیزی مردم رو کنار زدیم من دیدم مینهو یه چاقو تو شکمش خورده 😫😣
جانگ کوک که همین طور داشت اشک میریخت منم خودم رو جمع کردم و سریع مینهو رو بغل کردم و دویدم دیدم کوک هم اومده دنبالم گفت: داری چیکار میکنی گفتم: ندیدی مردم فقط داشتن عکس میگرفتن باید ببریمش بیمارستان جونگ کوک گفت : باشه منم به پلیس زنگ میزنم جیهوپ: باشه و بعدش با تمام سرعتم دویدم رسیدم به بیمارستان سریع پرستار رو صدا زدم یه تخت آوردن و سریع بردنش تو اتاق عمل اولای جراحی بود که کوک و اعضا امدن
کوک با گریه : حالش چطوره جیهوپ با سر به نشانه نمیدونم تکون داد جانگ کوک همش گریه میکرد و میگفت اگه بلایی سرت بیاد من چیکار کنم اعضا هم همش دلداریش میدادن منم همش آروم آروم اشک میریختم نامجون اومد کنارم و گفت : جیهوپ حالت خوبه جیهوپ: مگه میتونم خوب باشم بعدش با لحن ارومی گفت اگه من بهش نمی گفتم بیاد کافه اینطوری نمیشد نامجون: هیش اینو نگو تقصیر تو نیست
جیهوپ میخواست حرف بزنه که دکتر امد همشون از جا پریدن و گفتن چیشد جانگ کوک: حال خواهرم خوبه دکتر : حالشون خوبه چاقو خیلی وخیم نخورده اگه وخیم تر خورده بود به کلیه اش میخورد خدا همراهش بوده خدا بد نده جیهوپ: ممنون دکتر دکتر: کاری نکردم الان هم انتقال پیدا میکنن داخل بخش
جانگ کوک: میتونیم ببینیمش دکتر : بله ولی فقط یه نفر جانگ کوک رفت تو بخش ای سی یو دست مینهو روگرفت : خواهر خوشگلم چرا اینطوری شدی ها چرا و یه قطره از اشک کوک ریخت رو دست مینهو ،مینهو دستش رو تکون داد(اشک شفا دهنده)و یه کلمه ای رو گفت : ااا دادش جانگ کوک : خالت خوبه مینهو: اره بعد پرستار گفت که وقت تمومه جانگ کوک: ببخشید خواهر گلم بعدا میبینمت مینهو: باشه
🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂 خوب این پارت هم تمام شد
نظرتون رو بگید 😉😘
بای بای امیدوارم خوشتون اومده باشه 😘😘😘😘😘😘😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اینجوری فالوورات کم میشن..
۸ ماه از این پارت گذشته
من دیگه واقعا میزنم بشت خاک بره چشت هااا ۷ ماهه نزاشتیییی
هی توووو بزار پارت بعدو دیگه عه
پارت بعد رو بزار دیگه
بزنم بشت خاک بره چشت 3 هفته س پارت نذاشتی بدو پارت بعدی رو بزار