P8...لطفا منتشر بشه چیز بدی نداره=)
وقت نشد از سیریوس چیزی بپرسم...وقت نشد حرفی بزنم...وقت نشد راجع به اون انگشتر زمردی سبز سوال کنم...هنوز اونو دارم...هیچکس نمیدونه...!روز اخرمونه...وزارت از در رفتن سیریوس شاکی و ناراضیه!کنار رودخونه ایستادم...هری کنارم میاد میگه=ببخشید..من زیاده روی کردم...به ذهن یه ادم عاقل باید برسه که...ببخشید!)میگم=اشکال نداره...حق داری!پدر مادرتن...فوقش تو الان میدونی اونا چطور مردن..من حتی نمیدونم مادرم کی بود!ولی خوشحالم...میدونم تو برادرخواندمی!نمیدونم توهم این حسو داری یا نه ولی...)میگه=دارم!برام خیلی خوشحالی اورد که تو و سیریوس یجورایی فامیلمید!)بغلش میکنم.هری میگه=ببخشید دیگه هیچوقت بدون مدرک بهت تهمت نمیزنم!)میگم=ممنون!)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
55 لایک
حس میکنم این داستانو از خود فیلم خیلی بهتره
چون برعکس فیلم به همه شخصیت ها اهمیت دادی! واقعا حرف نداره کارت موفق باشی🛐🛐
وای عشقمی مرسیی
سلام
من تازه دارم داستانتو میخونم و... اممم
دوس داشتم با هری اوکی نمیشد
هری تو این داستان خیلی رفتارش بد بود
تا الان که خوندم داستانو
مرسی از نظرت و اینکه تا اخر بخونی متوجه میشی بار هری اوکی نشد هری برادر ناتنیش بود اصلا
آره...ببخشید الان تا پارت ۱۹ خوندم متوجه شدم❤️❤️😁
💕💕💕
عالیه
مرسسی
آخجون پارت بد گذاشتی
❤️😀
عالیییی
تنککک
خفن بود تنککک
خواهش
مریسیی
توی نظرسنجی مشرکت میکنین😁؟
مخصوص پاترهدا/مالفوی هدا ست🦁🐍
شکرت کردم🌿💚
عالیه ، پارت بعدی رو امشب میزاری؟))
احتمال زیاد:))
چون مدارس باز شن تند تند نمیتونم بزارم/=💔