
من تو حساب کتاب مشکل پیدا کردم و متاسفانه تاریخ ها تو داستان چند روز جلو تر از تاریخ واقعیه؛ شما فکر کنید همین زمان حاله، شرمنده:>
یک روز بعد: ۴ آپریل ۲۰۲۳ صدای جیغی به گوش رسید! بومممم! انگار که چیزی به زمین برخورد کرده. جونگکوک سریع به اتاق مهمان رفت با جی آن مواجه شد که انگار از روی تخت سر خورده! پتو به پاهاش پیچیده شده بود و موهاش جوری پُف کرده بود که شبیه قاصدک شده بود. +حالتون خوبه خانم لی؟....جی آن که تا اون موقع متوجه حضور جونگکوک نشده بود دوباره جیغ کشید اما اینبار دوبرابر بلند تر از دفعه ی قبلی طوری که حتی برای دیانا دامرائو* سخته همچین نُتی بتونه بخونه! (دیانا دامرائو یه خواننده ی اپرای آلمانیه که من خیلی دوسش دارم:>>) بعد از جیغ شاهکار انگشت اشاره اش رو به سمت صورت جونگکوک گرفت. _اقای جئون دیشب چیکار کردید این چیه رو صورتتون! وای واقعا از شما بعید بود! ..... جونگکوک بعد از حرف لی جی آن نگاهی به اینه کنار در انداخت، عی بابا! اینکه شاهکار خود جی آنه! جونگکوک خندید و انگشت اشارشو گذاشت رو گونش..+خانم لی این شاهکار خود شماست!.... جی آن یکم فکر کرد و بعد دستش رو جلوی دهنش برد و هین محکمی کشید! _آقای جئون من واقعا متاسفم تو نوشیدن زیاده روی کردم!
+مشکلی نیست، من صبحانه رو آماده کردم میتونید بیاید. _ بله چشم ... جی آن از روی زمین بلند شد و به سمت دستشویی رفت تا صورتشو آب بزنه اما وقتی وارد دستشویی شد دوباره جیغ کشید؛ جونگکوک که اینبار میدونست دلیل جیغ چیه برخلاف همیشه هیچ عکسالعملی نشون نداد. جی آن خودش رو تو آینه نگاه کرد اول فکر کرد اینه ی دستشویی خرابه اما بعد که یکم دقت کرد متوجه شد این غولی که تو آینه مشاهده میکنه خودشه! با دست محکم به سرش ضربه زد! _دختره ی عنت*ر نمیتونی یکم خوددار باشی؟ .... و شروع کرد به ضربه زدن به سرش! جونگکوک از پشت در ضربه ای زد.. +خانم لی، حالتون خوبه؟ _عااا بله من تا چند دقیقه ی دیگه میام بیرون.
جی آن قاشقی رو توی دهنش گذاشت نمیدونست الان وقت مطرح کردن این موضوع هست یا نه اما بلاخره حرفی زد.. _آقای جئون، من واقعا متاسفم دیروز واقعا خیلی زیاده روی کردم! کارای خجالت آور زیادی کردم ببخشید! +مشکلی نیست خانم لی ....... و جفتشون در سکوت به خوردن مشغول شدن. هیچکس هیچ حرف نمیزد اما جونگکوک این سکوت سنگین رو شکست. +راستی خانم لی ما نتونستیم اون شماره رو ردیابی کنیم. ..... جی آن نگاهی به جونگکوک کرد _راستش من انتظار داشتم نتونید پیداش کنید چون مطمئنا اون قاتل از شر اون گوشی خلاص میشد. +درسته، خانم لی الان میرید سر کار؟ _اوه! بله. +من میرسونمتون.. _اما، ماشینتو... +خانم لی من فقط یه ماشین ندارم. .... و به لبخندی تحویل جی آن داد. _اوه که اینطور! ممنون میشم من و برسونید..
×هی جونگکوک! جونگکوک سرش رو از پرونده ها بیرون کشید و به همکارش نگاه کرد. +اتفاقی افتاده؟ ×من چند تا پرونده مثل پرونده ی کانگ ماری پیدا کردم. +اوه! چی توشون مشترکه؟ ×نگاه کن این چند نفر هم به همین صورت کشته شدن گردنه همشون یکجور کبود شده حتی مثل کبودیه خانم کانگ. ولی نکته ی جالبش اینه که زیر ناخن های همشون یه دی ان ایه مشترکه! دی ان ای یه فرد ناشناس. +قا*تل حتما یه قا*تل سریالیه، منظورم اینه که حتما قت*ل عمدی بوده. ×درسته! +ببین میتونی دی ان ای رو شناسایی کنی؟ ×حتما، سعیمونو میکنیم. ......... گوشی جی آن دوباره زنگ خورد. جی آن به صفحه نگاه کرد و با اسم "جئون جونگکوک" مواجه شد. _بله آقای جئون بفرمایید. +خانم لی کارتون تموم شد؟ _بله، الان دیگه داشتم برمیگشتم خونه؛ چطور؟ +من میام دنبالتون. _آقای جئون واقعا مشکلی نیست من میتونم خودم تنهایی برم خونه! +قاتلی که مادرتونو ک*شته یه قا*تل سریالیه ما نمیدونیم میخواد چیکار کنه ممکنه به شما هم صدمه بزنه! _اوه باشه، ولی من مشکلی ندارم. +تا چند دقیقه دیگه جلوی کافه هستم. _خیلی ممنون ................ جی آن سوار ماشین جونگکوک شد. تو راه هیچ حرفی بینشون رد و بدل نشد جونگکوک جی آن رو صحیح و سالم به خونش رسوند و به سمت خونه ی خودش حرکت کرد..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چهه نویسنده گلیی الان ک دقت میکنم همشون پشتت همههه گذاشتنشوننن
تو همیشه داستان بنویس اوکیی:)؟😂
ادم فسیل نمیشهههه
ذوققققق:>>>>
پارت بيشتر؟
امروز دوباره میزارم:>
بسی زیبا
مرسی:>
بک؟
بک دادم:>
گلبی ♥