
سه روز بعد: ۲ آپریل ۲۰۲۳ _اوه سلام!شرمنده که دیر کردم.. دختری با لباسی ساده، به سمت میزی که کارآگاه جونگکوک نشسته بود رفت..جونگکوک بعد از دید جی آن از روی صندلی بلند شد.لبخندی زد +سلام خانم لی، تو دیدار اولمون معرفیِ خوبی نداشتم؛ من جئون جونگکوک هستم. و دستش رو به سمت جی آن دراز کرد. _ اوه! از آشنایی باهاتون خوشبختم..من لی جی آن هستم. و دست جونگکوک رو گرفت بعد از آشنایی چند دقیقه ای پشت میز، سر جای خود نشستند. ×میتونم سفارشتونو بگیرم؟ +یه اسپرسو لطفا _من چیزی نمیخورم..+دوتا اسپرسو لطفا×چشم _ولی من... +خب خانم لی بیاید بریم سر اصل مطلب؛ میتونی کارایی که مادرتون قبل از فوت شدنشون میکردن رو توضیح بدید؟+مادر من توی یه خونه ی بزرگ خدمتکار بود، بعد از فوت پدرم من و مادرم کاملا بدبخت شدیم! مادرم توی خونه ای خدمتکار بود که صاحب خونه با پدر من از قبل صمیمی بود و اتفاقا من هم با پسرشون در ارتباطم و اون یجورایی مثل برادرم میمونه. دقیقا قبل از فوت مادرم، یه پیام از مادرم دریافت کردم.+میتونید بگید
اون پیام چی بود؟_به هیچ کس اعتماد نکن، فرار کن! ×بفرمایید سفارشتون.+مرسی. لی جی آن جرعه ای از قهوه ش نوشید و ادامه داد_مادرم روزی که فوت شد بهم گفت بود ممکنه شب دیر برسه خونه، ولی نگفت ممکنه هرگز نرسه خونه! اشک در چشمان جی آن حلقه زد. +واقعا متاسفم خانم لی، من چند روز پیش به دیدن آقای کیم یانگ سو رفتم، اون همچنان اصرار داره که قاتل مامانتون هست، من بهشون نگفتم با شما ملاقات کردم ولی از اون پرسیدم که شمارو میشناسه یا نه اون گفت شمارو میشناسه و چندین بار همدیگر رو ملاقات کردید! _ آقای جئون باور کنید من قبل از مرگ مادرم حتی اسم کیم یانگ سو به گوشم نخورده بود! +درسته شواهد نشون میده که قاتل کیم یانگ سو نیست! تو صحنه ی جرم اثری از اثر انگشت کیم یانگ سو نبود؛ زیر ناخن های مادرتون، کانگ ماری، دی ان ای شخصی ناشناسی شناسایی شد. اما اون دی ان ای کیم یانگ سو نبود! +آقای جئون، شما میتونید قاتل مادرمو پیدا کنید؟ من واقعا دوست دارم انتقام مادرم رو ازش بگیرم._شک نکنید قاتل اصلی رو پیدا میکنم فردا دوباره به ملاقات آقای کیم یانگ سو میرم. _منم میتونم باهاتون بیام؟ فردا وقتم آزاده.+بله فردا میام دنبالتون..ساعت ۱۱ صبح خوبه؟_ بله ممنون آدرس رو براتون میفرستم...جفتشون بلند شدن تعظیم کوچکی کردن، کارآگاه جونگکوک پول قهوه هارو حساب کرد و بعد هر کدام به سمت راه خونه هایشان رفتند.
۳ آپریل ۲۰۲۳ ساعت ۱۰:۵۴ +خانم لی من جلوی خونتون هستم.._چشم، الان میام پایین. گوشی رو قطع کرد، کیف مشکی رنگش رو برداشت و از پله ها پایین رفت و با ماشینی که دید حیرت زده شد! سوار ماشین شد بعد از یک احوال پرسی ساده به راه افتادند. +خانم لی شما تا حالا آقای کیم یانگ سو رو از نزدیک دیدید؟_بله، ولی وقتی دیدمش ماسک داشتم! +پس اون قیافه ی شمارو نمیشناسه، درسته؟_بله.. +برای اینکه مطمئن بشیم که اون واقعا شمارو نمیشناسه شما خودت رو به یک اسم دیگه معرفی کن!_ ایده ی خیلی خوبیه!..........................جونگکوک با نگاه سردش رو به کیم یانگ سو کرد +سلام آقای کیم یانگ سو ×گفتم دیگه نیای ملاقاتم، این خانم کیه؟ جونگکوک و جی آن با نگاهی معنادار بهم نگاه کردند.._من خانم جانگ هانا هستم همکار آقای جئون..×که اینطور.. کیم یانگ سو نگاهش رو به جونگکوک داد.×جناب جئون من قبلا گفتم باز هم میگم من خانم کانگ رو به قتل رسوندم با دستای خودم! صدبار دیگه بپرسید هم من جوابم عوض نمیشه! جونگکوک با نگاه سرد و خشن به کیم یانگ سو نگاه کرد.+من اینطور فکر نمیکنم! یانگ سو به عقب
صندلی تکیه داد و خنده ی عصبی ای کرد. دوباره به جای خودش برگشت میخواست چیزی بگه اما جونگکوک مانع حرف زدنش شد.+ گفتید قبلا دختر خانم کانگ رو ملاقات کردید، درسته؟ ×آره، قیافشو به خوبی یادمه. لی جی آن دیگه نتونست تحمل کنه مشت هاش رو روی میز کوبوند و درجا از جایش پاشد. _پس چرا الان من و نشناختی؟×ببخشید؟_ من دختر خانم کانگ هستم لی جی آن، تو داری دروغ میگی! چطور من و نشناختی وقتی همین الان گفتی قیافم به خوبی یادته؟ جونگکوک که تلاش میکرد که اوضاع رو تحت کنترل بگیره.. +خانم لی، بشینید باهم حلش میکنیم. لی جی آن نفسش رو محکم به بیرون هل داد و دوباره روی صندلی نشست. یانگ سو که هنوز هضم قضیه براش سخت بود نگاهی به لی جی آن کرد×اگه من بگم واقعا کی مادرتو کشته خودم کشته میشم!..جونگکوک بعد شنیدن این حرف یانگ سو نگاه به اون کرد آقای یانگ سو ما ازتون محافظت میکنیم فقط حقیقت رو به ما بگید! ×شبی که خانم کانگ کشته شد ساعت ۱ شب بود، من هم نزدیکا ی همون ساعت یه پیام ناشناس دریافت کردم که عکس زن و بچم بود که خواب بودن! من و تحدید کردن که اگه خودتو تحویل
ندی زن و بچت کشته میشن.. برای همین مجبور شدم اینکار و بکنم+از قبل خانم کانگ رو میشناختید؟ ×نه، من فقط اطلاعاتی که اون شماره ی ناشناس از خانم کانگ گفت رو میدونم.+خیله خوب بعدا دوباره بهتون سر میزنیم. و از اونجا خارج شدن..............داخل ماشین +خانم لی، ما اون شماره رو رد یابی میکنینم._امیدوارم به نتیجه برسید، میشه لطفا من و جلوی کافه ی روبه رو ایستگاه پلیس پیاده کنید؟ باید برم سر کار.+البته............ساعت ۱۱ شب صفحه ی گوشی ناگهان روشن شد و لرزشی کوچیک رو میز ایجاد کرد._بله آقای جئون، بفرمایید.+خانم لی هنوز خونه نرفتید؟_نه، مشکلی پیش اومده؟+ کیم یانگ سو، تو زندان کشته شد._بله؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالــــــــــــــــــــــــــــی بـــــــــــــــــــــــــــود
به داستانم سر بزن 😁😄
مرسی باشه🌚✨️
نمی دونم چرا دارم عر می زنم..جدا م رد؟؟؟
بعله🗿✨️