سه روز بعد: ۲ آپریل ۲۰۲۳ _اوه سلام!شرمنده که دیر کردم..
دختری با لباسی ساده، به سمت میزی که کارآگاه جونگکوک نشسته بود رفت..جونگکوک بعد از دید جی آن از روی صندلی بلند شد.لبخندی زد +سلام خانم لی، تو دیدار اولمون معرفیِ خوبی نداشتم؛ من جئون جونگکوک هستم. و دستش رو به سمت جی آن دراز کرد. _ اوه! از آشنایی باهاتون خوشبختم..من لی جی آن هستم. و دست جونگکوک رو گرفت بعد از آشنایی چند دقیقه ای پشت میز، سر جای خود نشستند.
×میتونم سفارشتونو بگیرم؟ +یه اسپرسو لطفا _من چیزی نمیخورم..+دوتا اسپرسو لطفا×چشم _ولی من... +خب خانم لی بیاید بریم سر اصل مطلب؛ میتونی کارایی که مادرتون قبل از فوت شدنشون میکردن رو توضیح بدید؟+مادر من توی یه خونه ی بزرگ خدمتکار بود، بعد از فوت پدرم من و مادرم کاملا بدبخت شدیم! مادرم توی خونه ای خدمتکار بود که صاحب خونه با پدر من از قبل صمیمی بود و اتفاقا من هم با پسرشون در ارتباطم و اون یجورایی مثل برادرم میمونه. دقیقا قبل از فوت مادرم، یه پیام از مادرم دریافت کردم.+میتونید بگید
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
عالــــــــــــــــــــــــــــی بـــــــــــــــــــــــــــود
به داستانم سر بزن 😁😄
مرسی باشه🌚✨️
نمی دونم چرا دارم عر می زنم..جدا م رد؟؟؟
بعله🗿✨️