
سیلوم دوباره پارت جدید:) چیزی ندارم بگم فقط یه تشکر میکنم از افرادی که برام کامنت گذاشتن و نگران دستم بودن 😢فعلا دستم بهتره ممنونم💛 امیدوارم دوست داشته باشید💛
خلاصه اتفاقات مهم پارت قبل: ۱_دعوا ی میا و جرج ۲_خورد کردن یه پسر سر کلاس فقط با یه جمله😂 ۳_تعقیب شدن توسط کسی ۴_پوکیدن خونه توسط رحمن و رحیم😂😂😂😂(منظورم لئو و ادوارده😂😂😂)
ادامه داستان: خونه این شکلی بود: مبل چپه شده بود ، بسته های چیپس و پفک و بادوم زمینی رو زمین ولو بود و خود خوراکی ها هم پخش و پلا بود ، بالش و پتو هم ولو بود نصفش رو زمین بود نصفش رو مبل چپه شده ، تلویزیون الکی روشن بود ، غذا رو سوزونده بودن و تو اتاق داشتن پی اس فور بازی میکردن😠😠😠😠 منم اعصابم خورد بود با قدم های محکم و بلند رفتم در اتاق رو با بیشترین سرعت و توانم باز کردم و داد زدم : للللللللئوووووووووووووو😠😠 شیش متر پرید هوا و دسته ی بازی پرت شد گوشه ی اتاق😂(میا*لئو^) *اینجا چه خبره؟؟؟همین الان توضیح میخواممممم😠 ^ام ...چیزه....اینجا ام..... *زود باش😠 ^ام ....هیچی فقط.....فقط... *فقط چی؟؟؟؟؟ ^اممممممم...... & داداشم توضیحی نداره 😂تو که داری با خواهرم میچرخی خب ما هم اینجا یه کم خوشگذرونی کردیم و مسخره بازی دراوردیم و خوراکی خو... *خودم دیدم ادوارد حالا هم تمام این خوشی تموم شده و باید تمیز کنید😠 رفتم انباری دوتا سطل اب و تی با خودم اوردم و دادم بهشون و گفتم: زوووووود همه جاروتمیز کنید تا یک ساعت دیگه برمیگردم خونه اگه حتی کوچک ترین خرابکاری باقی مونده باشه هردوتون با کمر بند طرفید 😠 بیا بریم انا😡 و رفتیم بیرون تا برای خونه مواد غذایی بخریم ولی تو راه ....
دوباره حس کردم که دارن تعقیبمون میکنن😯 برای همین رفتین جاهای شلوغ پاساژ(دقت کنید هنوز شبه دو ساعت دیگه صبح میشه)رفتیم مواد غذایی خریدیم به همرا خوراکی و نشستیم یه گوشه تو پارک. داشتیم خوراکی هارو میخوردیم که حس کردم یکی زد به شونم😨 برگشتم ولی کسی نبود😨 منم داشتم سکته میکردم گفتم: انا بهتره بریم😨 انا: چت شده دختر چرا ترسیدی😦 من: فکر کنم یکی داره تعقیبمون میکنه بهتره بریم خونه و با تمام سرعت برگشتیم وقتی رسیدیم انگار خونه رو دوباره خریدیم خییلییییی تمیز بود😶 رفتیم توی هال و دیدیم که لئو و ادو روی مبل خوابن 😇 رفتم یه پتو اوردم انداختم روشون و موهای لئو رو نوازش کردم مثل فرشته ها خوابیده بود😇 دیدم انا هم داره ادو رو نوازش میکنه😇یهوو..
دیدم لئو دستمو گرفت و گفت: مامانییییی😂😂😂😂 تو خواب داشت حرف میزد😂😂😂 منو انا داشتیم از خنده میترکیدیم بدو بدو رفتیم تو اتاق و کف زمین پهن شدیم و فقط میخندیدیم😂😂😂😂😂انا گفت: میا میگم توکه داشتی لئو رو نوازش میکردی ازتون فیلم میگرفتم که لئو گفت مامانی😂😂😂😂😂من: خوبه فردا بهش نشون میدیم😂😂😂😂😂😂😂 دیگه دل درد گرفته بودیم از بس خندیده بودیم 😂😂😂 لباسامونو عوض کردیم و خوابیدیم
صبح از زبان لئو: بیدار شدم دیدم منو ادوارد رو مبل خوابیدیم و بیشور هرچی پتو بود انداخته رو خودش منم دارم سگ لرزه میزنم😑😬 بلند شدم رفتم تو اشپز خونه دیدم یه کاغذ رو میزه برش داشتم و خوندم: دیدم دیشب غذا رو به باد دادید خودم براتون صبحونه درست کردم و به احتمال زیاد الان خوابم و ممنونم که انقدر خوب خونه رو تمیز کردید خواهرت میا خب حالا فهمیدم اوضاع از چه قراره😐 برم همه رو بیدار کنم رفتم توی هال ادوارد و بیدار کنم پتو رو کشیدم پایین دیدم یه بالش بغل کرده و خوابه😐 منم از این موقعیت استفاده کردم و بالش رو گذاشتم رو صورتش و نگه داشتم .....یهو دیدم داره دست و پا میزنه بالش و برداشتم یه نفس عمیق کشید و دوتا سرفه هم کرد 😂 یه نگاه به من یه نگاه به بالش و بدووو بالش زیر سرش رو برداشت و افتاد دنبالم همزمان میدوییدیم اونم منو با بالش میزد😂😂😂😂رفتم تو اتاق میا کنار تختش وایستادم ادو هم اومد بالش رو برد بالا و خواست منو بزنه که جاخالی دادم و خورد به میا😨 میا از خواب پرید و دوباره صلاح همیشگیش کمربند و برداشت و افتاد دنبالمون 😂😂😂😂😂
انا هم با سروصدای ما بیدار شد و حالا دخترا دارن داد میزنن که: چرا با بالش منو زدی چقدر سروصدا میکنید و از اینجور چیزا😂😂😂 بقیش برا پارت بعد که باز هم کنجکاو بشید😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
پسری؟ دختری؟
وای عالییییییییی بوددددددددد
چالش:یکی باید واسه خودم داداش پیدا کنه😢😐😂😂😂
آی گفتی😂 بریم داداش دزدی😂
بریممممم😂
اسلحه:آماده😐😂🔫
لباس:آماده😐😂🕴🏻
کیسه:آماده😐😂🎒(این مثلا کیسه س😂😂😂)
حملههههههه
حملهههههه😂
تو برو سیستم هارو از کار بنداز👓📡
منم میرم نگهبانارو میزنم🔫😂
اوک
چیلیک( مثلا این صدای شکستنه😐😂😂😂)
خب کدومو بر میداری؟
من لئورو میخوام😂نکبت خیلی خوشگله😐 اولین عکش رو که دیدم روش کراش زدم😂🔫
منم ادوارد برام موند😐😂😂
میا رو هم برمیدارم به عنوان خواهر دومم🤪😂
بردار بردار😂 جرج.لوکاس.کارلوس....وایسا😐دارم لو میدم😂😂😂😂
عرررر😂😂😂
😂😂😂😂😂😂😂😂😂
عاایی😆😆
😊💛