پارت شیشم امیدوارم خوشتون بیاد🙂
یونگی در و باز کرد.
یونگی:نمیخوام قلب خواهرم شکسته بشه پس حواستو جمع کن
کوک:باشه
(چند ساعت قبل پیش ا/ت و جیهوپ)
ا/ت:خیلی زنگ کسل کننده ایه
جیهوپ:اره خیلی
جیهوپ یواشکی از کیفش ی خوراکی برداشت و بازش کرد و جوری نگه داشت که منم بتونم بخورم. جوری ذوق کردم ک داشتم بال در میاوردم چون خوراکی مورد علاقم بود رفتیم زیر میز و دوتایی شرو کردیم به خوردن و سعی میکردیم نخندیم که یهو معلم اومد سر میز ما
معلم:اون زیر خوش میگذرع نه؟
من و جیهوپ پاشیدیم از خنده.
معلم:پاشید برید دفتر زوددد.
جیهوپ:باشه باشه.
جیهوپ دستمو گرفت و رفتیم دفتر
مدیر:چی شده؟
جیهوپ:من توضیح بدم یا تو؟
ا/ت:تو
جیهوپ:اوکی
جیهوپ داشت توضیح میداد.
مدیر:چشمم روشن
ا/ت:دیگه تکرار نمیشه😂
جیهوپ:درحال گرفتن جلوی خنده ی خود
مدیر:باشه حالا برید سر کلاس.
جیهوپ دوباره دستمو گرفت و رفتیم سر کلاس
(پرش زمانی برگشتن ب خونه)
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
داستان خوبه ولی لطفا سرعت داستانو کنترل کن آدم وقتی میخونتش مثل اینه که ویس رو زدی رو دور تند 😂 هرازگاهی از نقطه ویرگول استفاده کن
خیلی داره تند تند پیش میره
ولی داستان قشنگیه دستت طلا
عالییییییی بعدیییییی
به به نويسنده گلمون اومده
با خودش پارت جديد آورده *__*
بل بل😂😗
پارت بعدییی😭😂😔
ا این که پارت بعده عالیییییییییییییی
😂ارع امروز براتون 2 تا پارت گذاشتم