
بزن بریم🥰🙏
ادامه:بعد از اینکه با جیمین کلی خوش گذروندم رفتم با بقیه اعضا گپ بزنم فقط تهیونگ و جونگ کوک مونده بود که جیمین با صدای بلند خندید صورتمو که برگردوندم دیدم همون دختری که موهاشو خرگوشی کرده بود داشت با صدای بلند به جیمین پیشنهاد ازدواج میداد جیمین از خنده روده بر شده بود که یه نفر براش اب اورد بعدش با اون دختر کلی حرف زدن و دختره با بقیه اعضا زود زود حرف زد و ازشون امضا گرفتو رفت.نوبت تهیونگ شد.نشستم جلوش یجوری بهم خیره شده بود که انگار ادم ندیده بود ..این جمله قصد توهین به ته ته را ندارد..«البومو بردم جلوش تا با خودکاری که تو دستاش بود امضاش کنه دستاش میلرزید اب دهنشو قورت داد....
با دستم به صورتش زدم گفتم اهاییی کسی خونه هست ...یه لبخند کیوت زد و گفت تو چقدددد خوششگللیی زبونش گرفته بود گفتم مرسی ته ته نظر لطفته بعدش یه نفس عمیق کشید و گفت:میتونم بپرسم اسمت چیه گفتم:اسمم ات هستش گفت میتونم شمارمو بهت بدم گفتم واقعااا فکر نمیکردم یه روزی کیم تهیونگ شمارمو بگیره گفت حالا میشه بدی یا من بدم😳🫂🍎 گفتم من میدم بعدش که شمارمو دادم.دستامو گرفت گفت تو واقعا یه دختر جذابی حرف نداری🌝🔞گفتم ممننوننن
به تهیونگ گفتم.ته میشه برم با کوکی صحبت کنم اخه بقیه منتظرن با تو گپ بزنن گفت باشهه میتونی بری رفتم پیش کوکی رو صندلی صورتی رنگ نشستم سلام کردم اما جواب سلاممو نداد گفتم خوبی کوکی گفت اره ببخشید اخه تو با ارمی های دیگه فرق داری گفتم چه فرقی گفت خوشگلتر و خانوم تری گفتم ممنون نظر لطفته متشکرم البومشو دادم که امضاش کنه اما به جای البوم دستامو گرفت و با خودکار شمارشو رو دستم نوشت گفت میشه بهم زنگ بزنی شمارت بیوفته گفتم با زبون گرفته:بببااششهه گفت مرسی البومو امضا کرد و از همه ی اعضا خداحافظی کردم و اومدم بیرون. هوا بارونی بود با رگبار ر⛈️بهتاکسی زنگ زدم گفت نیم ساعت دیگه میام نشستم جلو در یکم خوابم برد.چند لحظه بعد
بهو تهیونگ اومد با همه ی اعضا دستشو به موهام کشید و داد زیر گوشم گفت هی ات خوابی گفتم واییی ترسیدم ببخشید من به تاکسی زنگ زدم ولی نمیدونم چرا الان نمیاد.گفت نگران نباش ما میرسونیمت. یه ماشین مشکی دودی اومد جلو در سالن فن ساین همه ی اعضا جلو نشستن به جز ته و کوک که کوک سمت چپم بود و ته سمت راستم کوکی داشت بیرونو نگاه میکرد اما تهیونگ منو حتی پلک هم نمیزد...منم نگاش کردم بهم با صدای اروم گفت چه چشای خوشگلیییی کاش مال من بودن گفتم چشای تو خوشگلتره گفت اما مال تو یه چیز دیگس کوک با چشای بزگش ما رو داشت نگاه میکرد تهیونگ وقتی نگاه های کوک رو دید دستمو گرفت و به طرف قلبش برد 🥴💓با چشای برق زده نگام میکرد کوکی که با عصبانیت نگاهمون میکرد
ماشین ر سید دم در خونه ی مشترک اعضا من گفتم متشکرم بارون دیگه قطع شده من باید برم خونه ته گفت عمرا بزارم بری پسرا هم دوست ندارن بری مگه نه همشون گفتن البته کوک گفت میتونی امشب پیش من بخوابی ته گفت اتاقه تو کوچیکه تو اتاق من میخوابه ات بعدش از ماشین پیاده شدیم و کوک بازم خشمگین بود رفتیم تو خونه من روی مبل نشستم ته هم کنار من فقط ۵یا۶سانتی متر فاصله داشتیم دستمو گرفته بود و نوازشش می کرد کوک از خونه رفت بیرون و بقیه اعضا رفتن تو اشپز خونه تا یه چیزی اماده کنن ته هم تلویزیو رو روشن کرد و گوشیشو باز کردو عکساشو نشونم داد یهو در زدن و جیهوپ گفت بیا تو کوک اومد تو و تو دستش دو دست لباس دخترونه بود بهم گفت بیا ات اینارو برای تو خریدم سرخ شدم بهم گفت میتونی بری بپوشیشون گفتم مممنننون راضی به زحمت نبودممم کوک گفت.اینو نگو تو ملکه ای اینا برات خیلی کمه تهیونگ صفحه گوشی رو زد رو میز جوری که گلس گوشی شکست و رفت تو اتاق کوک منو به اتاقش راهنمایی کرد منم رفتم و اونجا لباسامو عوض کردم.....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نوروزتون مبارک 💜
چقدر عالی که یه سال دیگه در کنار همیم💜💜
بیاید یه سال جدید رو شروع کنیم و سال قبل رو فراموش کنیم💜💜
بیاید از گذشته ها پله بسازیم و به سمت موفقیت بریم💜💜
بیاید بهار زندگیمون رو شکوفا کنیم💜💜
دعا کنیم که ارزو های شیرینتون براورده شه💜💜
از طرف کاربر یونگی خبث با عشقو محبت 💜💜