
جیهوپ ویو: سوجین سرخ شد و هلم داد و خوردم به در اتاق - چرا اینجوری میکنی؟ + بهت گفتم که بیا از هم جدا باشیم تو سه سال با سومین زندگی کردی و حتما حسی بهش داری منو فراموش کن و خواهرمو اذیت نکن! از کنارم رد شد و گفت: بیا از این به بعد همو فراموش کنیم و رفت من هنوز تو شوک بودم هر کی جای من هم بود همینطوری میشد بعد سه سال فهمیدم دختری که ع*شقش شده بودم تقلبیه چرا این همه سال متوجه رفتارای عجیبش نشده بودم؟ حرفاشون... حرکاتشون...همچیشون با همدیگه فرق داشت چرا زودتر نفهمیدم؟ قطره اشکی از چشمم سرازیر شد چرا با زندگی خودم اینکارو کردم؟ دیگه اصلا نمیتونستم به چیزی فکر کنم تو سرم فقط صدای انتقام رو می شنیدم نیم ساعت بعد: درو باز کردم و سومین رو دیدم که داشت غذا درست میکرد رو به من کرد و با لبخند مزخرفی گفت: عزیزم اومدی؟ وای چرا رنگت پریده؟ گریه کردی؟ - نه خوبم نشستم رو مبل- یادته سه سال پیش... اومدی بهم گفتی میخوای باهام کات کنی؟ ~ بهت گفتم اون فقط یه...- آره...ولی میدونی حتی کسی هم که حالش خوب نیست به عشقش اینو نمیگه...سوال من اینه چطوری تونستی این همه سال بهم دروغ بگی؟ صورتش در عرض یک ثانیه تغییر کرد و با اعتماد به نفس بهم زل زد~ و تو چطوری بعد این همه سال تازه متوجه شدی؟ - میدونستم اخلاقت تغییر کرده اما چون سوجین رو دوست داشتم هیچی نمیگفتم ولی الان دیگه نمیتونم دست رو دست بزارم و کاری نکنم! ~ تو کاری نمیتونی بکنی! تمام ثروتت تو دست منه تو دیگه نه کاری ازت بر میاد نه چیزی برای از دست دادن داری - ازم چی میخوای؟ ~ میخوام همینطوری باهام بمونی و به زندگیت ادامه بدی تظاهر کنی هیچی نشده اگرنه کاری میکنم که تمام زندگیتو از دست بدی! - هه! مگه نگفتی دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم؟ الان آرزوم ب*میرم ولی دیگه نبینمت از خونه رفتم بیرون و درو بستم!
سوجین ویو: زنگ زدم به جین هو: @ الو چیشده؟ + اونی کار مهمی دارم باهات @ چیه؟ + میخوام یه نفرو برام پیدا کنی! @ برای چی؟ + برای قرار گذاشتن دیگه! @ باشه برای کی؟ + همین الان! @ اوکی پس ساعت هشت به آدرسی که میفرستم بیا قطع کردم امیدوارم کار درستی کرده باشم! یک ساعت بعد: در کافه رو باز کردم و وارد شدم همون کافه ای بود که سه سال پیش دقیقا همین موقع واردش شده بودم جایی که همه ی دردسرام از اینجا شروع شد! دنبال اون پسره میگشتم که یه نفر جلوم وایساد سرمو بالا آوردم و دیدم اون کسی که جلومه جیهوپه! - سلام...بیا بشین + تو نمیخوای دست از سر من برداری نه؟ - در حال حاضر هر کاری که دلم خواست میتونم بکنم. یه نگاه به من کرد- همه چیرو بهش گفتم + چی گفت؟ - اونش به خودم مربوطه! ما نیومدیم سوال جواب کنیم اومدیم قرار بزاریم + اگه میدونستم تو اون پسره ای اصلا نمیومدم. اخم کرد- چرا دیگه بهم هیچ حسی نداری؟ قبلا که منو دوست داشتی! + چون خواهرمو دوست دارم و میخوام که زندگی خوبی داشته باشه! - خواهرت بخاطر پول اینکارو کرده! به من گفت که اگر باهاش نباشم یه بلایی سرم میاره! باز میخوای از خواهرت دفاع کنی؟ + اگر هم خواهرم عاشقت نباشه منم نیستم پس دیگه بهم کاری نداشته باش پاشدم و سمت در رفتم+ این دفعه دیگه دنبالم نیا!
نیم ساعت بعد: رسیدم به کوچه مون همینطور که داشتم راه میرفتم صدایی از پشت سرم شنیدم سرمو برگردوندم و یهو دستی روی صورتم کشیده شد! جیهوپ ویو: سوجین مثل سه سال پیش کیفشو جا گذاشته بود رفتم جلوی خونش تا کیفو بهش بدم دیدم برقش خاموشه یعنی هنوز نیومده خونه؟ هر چی در زدم درو باز نکرد دیگه کم کم داشتم نگران میشدم که پیامی برای گوشیم اومد سومین بود: به اون چیزی که میخواستم عمل نکردی واسه همین دوست دارم رنج کشیدنت رو بخاطر خواهرم ببینم! کنجکاوم بدونم چقدر دوسش داری بهم ثابت کن عصبانی شدم رفتم خونه و سومین رو دیدم که با لبخند نفرت انگیزی نگام میکنه~ خوش اومدی- فقط بزار سوجین رو پیدا کنم...بعد با دستای خودم میکشمت! ~ تو نمیتونی اونو پیدا کنی اون الانشم مرده دیگه تلاشت فایده ای نداره! - چرا؟ چرا باهام اینکارو میکنی؟ چرا میخوای رنج کشیدن منو ببینی؟ ~ چون از سوجین و کسی که دوسش داره بدم میاد! من خواهرمو دوست ندارم چون نذاشت من خوشبخت باشم! اون خوشبختیمو ازم گرفت پس منم زندگیشو ازش میگیرم!
🖤🥺🖤🥺🖤🥺🖤🥺
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
#خواهان_پارت_بعدیم
حس میکنم دارم فیلم هندی میبینم 🤣🤣🌛
ادامه بده