لایک کامنت
مامان هانا✓داداش هانا☆
ویو هانا
اواخر تابستونه دانشگاه ها شروع میشن
من، یونا و جولیا برای مدرسه هنر سئول تست داده بودیم ✓هانا دخترم بیا ناهار
هانا: اومدم
☆هان هان روز بخیر
هانا: چی گفتی ها بع من باز گفتی هان هان الان م. ی. کشم. ت صبر کن در نرو
☆آی نزن و. ح. شی ✓بچها بسه چیکار میکنید هانا راستی درخواست داده بودی واسه دانشگاه.... اومد هانا: نه هنوز
(ناهار رو خوردن)
هانا:من میرم کافه با بچه ها قرار گذاشتین
☆با کدوم بچه ها
هانا:اوفف با یونا و جولیا
☆باشه
(پرش زمانی)
رفتم داخل کافه نشستم جولیا و یونا اومدن هانا:چه عجب خیلی دیر کردی
یونا:دیر شد دیگه چیکار کنیم
جولیا:هانا درخواست داده بودی نیومد
هانا:نه بابا واسه شما اومد
جولیا هانا:نه
گارسون:سلام خوش امدید چی میل دارید؟
هانا:شیک نو.تلا یونا:آب انار با کیک وانیل
جولیا:منم یه هات چاکلت میخورم
هانا و یونا:نه گرمت میشه
جولیا:باشه یا خدا همون بستنی شکلاتی بدین
🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🖤🤍🖤🤍
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
زیبا بود
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
عالی❤
پارت بعدی پلیز