7 اسلاید صحیح/غلط توسط: VAIROخبیث انتشار: 2 سال پیش 34 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب اگر هنوز توضیحات in the end of everything شماره یک رو نخوندین پس بهتون میگم که این پس از اون نوشته شده و خلاصه پایان فراموش نکن هست.
همونطور که در پارت قبل خوندین سنس تازه به هوش اومده بود ، اون متوجه میشه که پاپ و بقیه هم زندانی شدن اما حالشون خوبه. اون سعی میکنه محفظه ای که داخلش بود رو بشکنه و بالاخره موفق میشه. اون به بقیه اطمینان میده که وقتی راه بیرون اوردن اون ها رو پیدا کنه در اسرع وقت برمیگرده. توی راه رو ها قدم میزد و دنبال دری به جواب همه ی سوال هاش میگرده. بعد از دقایقی جست و جو بالاخره به یه در میرسه . به ارومی در رو باز میکنه و وارد میشه. همینطور که به اطراف نگاه میکنه در پشت سرش بسته میشه و درنهایت اون مرده بود که بابای اون دختره بود که شاید اسمش ویلیام بود و خلاصه که یادم نمیاااد و اینا از پشت در میاد. اون میخنده و به سنس میگه چقدر مسخرست که مردم از شما هیولا های احمق میترسند و میشه راحت با یه نقشه گیرشون انداخت. سنس شوکه میشه اما همین که میخواد فرار کنه به طرز عجیبی بیهوش میشه.
از اون طرف داستان کارا و فریسک وارد ساختمون شده بودند و سعی میکردند از مامورایی که کشیک میدادن دور بمونه و با پارکور از نقاط کور دوربینا رد میشد. همینطور هم که خودشو تحسین میکرد که چطور پارکور میکنه و اینا یهو به یه نفر میخورن. فریسک ادای کارا رو در میاره و بعد به اون کسی که بهش خورده بودن نگاه میکنن و متوجه یه دختر میشن. همون دختره که باباش اسمش شاید ویلیام بود ولی من یادم نمیاااد. پس همینجوری یه اسم رندوم میگم بود. یعنی رز کارا که اون رو میبینه سریع چاقوشو درمیاره. دختر متعجب میشه. ت-تو کی هستی ؟.. ساکت ! زود باش بگو هیولا ها رو-یعنی خانواده من رو کجا نگه میدارین ؟! . چ-چی ؟ هیولا ؟ کدوم هیولا ؟ .. کارا به فریسک نگاه میکنه ، اون سرشو تکون میده و کارا چاقوشو پایین میاره. بعد از دقایقی به هم نگاه کردن و فریسکی که سعی میکرد کارا رو منصرف کنه از.. خودتون میدونین دیگه اره خلاصه کارا راه میوفته و رز هم مثل کنه بهش میچسبه و مصمم بود که بهش کمک کنه تا هیولا ها رو نجات بده.
اگه نمیدونستم شاید روحشو با اراده اشتباه میگرفتم. اما خب اونا به راهشون ادامه میدن. هیولا ها رو بالاخره پیدا میکنن و با رمزی که رز میدونست چنده چون خب شنیده بود از باباش که رمز محفظه های مهم چیه ( که کاملا هم منطقیه ) باز میکنن و وااو اره توریل یه بقل گنده و انداین هم هد پت میده به کارا و فریسک سعی میکنه جلوی خندشو بگیره تا بعدا کارا تا قیوم قیومت نیاد دنبالش. و از طرفی کارا همزامان احساس..احساس عجیبی میکرد. نمیدونست چیه اما مثل این بود که بعد از مدت ها..برگشته باشی خونه. بعد از اون توریل رز خجالتی رو هم بقل میکنه و همراه هم میرن سمت خروجی که در بسته میشه. و ویلیام جلو میاد. -پدر ! +رز تو اینجا چیکار میکنی ؟ -پدر این کار رو تمومش کن ! +قصه ی این هیولا ها همینجا یکبار برای همیشه تموم میشه ! . کارا جلو میاد. نه تا وقتی که من هنوز نفس میکشم . +*پوزخند.پس کافیه از انجام نشدن این کار مطمئن بشم اینطور نیست ؟
کارا برای نبرد اماده میشه و وقتی که میخواست به اون مرد حمله کنه روحش ابی ، و به عقب پرتاب میشه. -سنس !! . اون سنس بود. اما چیزی درباره اون متفاوت بود. انگار.. خودش نبود. لبخندش زورکی بود. کارا پوزخند میزنه . پارسال دوست امسال اشنا کله استخوانی . و با این حرف نبرد شروع میشه. همه در پشت صحنه با وحشت به این قضیه نگاه میکردند و نمیدونستن چیکار باید بکنند. با هر حمله ای که جاخالی داده میشد بخشی از ساختمون سست میشد. با گذشت هر دقیقه ساختمون ناپایدار تر از قبل میشد و در حال فروپاشی بود. توریل و ازگور رهبری رو به عهده گرفتند و سعی در تخلیه همه داشتند. اخرین نفراتی که توی ساختمون قبل از فروپاشی بودن کارا و سنس و ویلیام بودند. و در یک لحظه یک فریاد و بعد، همه چیز فروریخت. هیولا ها از هر طرف برای برداشتن اوار میومدن و سعی میکردند اونا رو پیدا کنند.
بعد از مدتی که هر دقیقه اش مثل ساعت ها میگذشت هیولا ها نتوانستند هیچ ردی از اونا پیدا کنند. رز برای پدرش اشک میریخت و بقیه به زور خودشون رو نگه داشته بودند تا از هم نپاشن. اما بعد، صدای سرفه ای از دور میاد. و در نهایت از بین گرد و خاک ها سنس همراه دو انسان دیگه یعنی ویلیام و کارایی که تو بدن فریسک بود پیداش میشه. اون ها رو زمین میزاره. الفیس همراه انداین جلو میره تا وضعیت اون ها رو چک کنند و پاپ هم سنس رو بقل میکنه و رز نگران حال پدرش بود. بعد دقایقی الفیس برمیگرده. خ-خوشبختانه حالشون خ-خوبه ! . همه نفسی رو که نمیدونستند حبس کردند بیرون دادن و بعد از مدت ها نفسی راحت کشیدند. حالا فقط مسئله زمان بود که اون ها بیدار بشن و البته که پلیس ها هم به خاطر این سر و صدای بلند از راه برسه. کارا بالاخره بیدار میشه شوکه بود اما سریع چاقوشو بلند میکنه . سنس بهش نگاه میکنه. اروش باش بچه تو که نمیخوای کسی اسیب ببینه ، میخوای ؟ . کارا نامطمئن به فریسک نگاه میکنه و چاقوشو پایین میاره.
( تا اخر تست بروید ای پیروان من یذرش اونجاااست ) بعد از اون، همه فریسک یا همون کارا رو بقل میکنن و کارا دوباره همون احساس عجیب رو داره.. . پلیس ها هم بالاخره از راه میرسن و ویلیام از بیخ گوشش میگذره که فقط اموالش مصادره میشه و برای کمک هم به هیولا ها و کلا نیازمندان صرف میشه. درحالی که همه حرف میزنن کارا از جمع فاصله میگیره و یه جای خلوت میره. رو به فریسک میکنه و دستشو جلو میاره. فریسک گیج نگاهش میکنه.. ولی گفته بودی که روحمو برای- . فقط زود باش دستتو بیار ! . فریسک متعب میشه اما دستشو میگیره و بالاخره توی بدن خودش بود. از اون ور سنس که منوجه نبود فریسک میشه میره تا صداش کنه . هی بچه-..! چشمش ابی میشه و بلسترش رو اماده میکنه. فریسک میترسه اما .. متوجه میشه که نگاه سنس رو اون نیست بلکه .. +ک-کا..را ..؟ کارا به سمت صدا برمیگرده. توریل. اون.. کارا رو میبینه ؟ . به سنس نگاه میکنه. تون هم میبینتش یعنی.. یعنی اون .. دیگه فقط یه روح خالی نیست .. ؟ ، قبل اینکه بتونه به چیز دیگه ای فکر کنه با اغوش توریل متوقف میشه. اون احساس کرد که .. با اراده پر شده.
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
و معامله فریسک و کارا چی بود؟یادم نیس
چجوری کارا برگشت من نفهمیدم😐
باورت میشه من یادم نیست از کجا تموم شد پارت قبل😐
عه ویپر هم که خب.یث شد🗿👍
یوهاهاهاهاها !
زیبا بود زیبا بود
ای بابا اینکه خلاصس...
he he he
پایانش خیلی خوب بود.... هق هق *پاک کردن اشکان خود و دست زدن*
متشکر متشکر !
نایس
راسی پروفت کیه ؟ اشنا نمیزنه
دیمیتری از مانهوا رز و شامپاین
و اما سوال میلیون دلاری چرا میزنی درحال ساختن تست درحالی که کاری نمیکنی ؟
هه این گودرته من است
تسته نامرئی 🗿😂
such a wowww
گودرت در دستان خاله الی
بله بله خالی الیه گودرتمند