ناظر عزیز تر از جانم لطفا منتشر کن این پارت فقط ی kiss داره چیز خاصی نیست😂🤡🤌🤌💙
هر سه از جاشون بلند شدن و از پله هه بالا رفتن.. امی فورا به اتاقش رفت و کوک و مایا رو تنها گذاشت. مایا مثل همیشه لبخندی زد و گفت : خبب جونگکوک، حالا چیکار کنیم؟ + نمیدونم. _ بیا یکم حرف بزنیم. + سوالی داری؟ _ عام آره شاید.. امم بزار فکر کنم؛ رنگ مورد علاقت چیه؟ کوک پوفی کشید و گفت: مایا اگه بخوای همچین سوال هایی بپرسی باید بگم که علاقه ای ندارم. _ همیشه همین طوری ای؟ + چطوری؟ _ اینکه با بقیه سرد باشی.. + بستگی داره. _ یعنی مثلا..مثلا با امی خیلی خوب رفتار میکنی؟ کوک که یاد اتفاق شب قبل افتاده بود خندهش گرفت و مایا ناخداگاه دستش رو مشت کرد.._ خب مثل اینکه واقعا بستگی داره. مایا این رو گفت و از جاش بلند شه تا بره اما کوک سریع گفت: صبر کن.. )) امی تیله هاش رو برداشت و همه شون رو روی پله ریخت.. و منتظر موند تا برای شام صداشون کنن.. تقریبا ۱۰ دقیقه گذشت و بلاخره وقت شام رسید.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
55 لایک
خاجى الان 2 هفته گذشته من دارم دق ميكنم چرا نميزاريييييييييييى
رد شد مجبور شدم ی تیکش رو حدف کنم دارم فکر میکنم بجاش چی بزارم
خب اينجورى س.ا.ن.س.و.ر كن
سان--سو.ر کرده بودم
اهان ولى س.ا.ن.س.و.ر.ا.ش رو بيشتر كن منتشر ميشه
اون تیکه رو کلا حذف کردم.. توی بررسیه
لنتی من پارت میخوامممممم
منتشر نمیشههه
جیغغغغ
میگم تو باید بری نویسنده بشیی تو ایران داری حیف میشیییی 😂🤌🏻🚶🏼♀️
پارتتتتت میخواممم
عالییی
بازم صحنه دارش کن 😂🗿
موافقم...
پارت بعدیییییی😞
اصن محشرررررررر :))) کی پارت بعد میاد ؟
واقعا ارزشش رو داشت داستانت فوق العاده ستتتتتتتتتتتتتت💜💜💜💜💜
مرسییی💙💙
من پارت جدید میخواممممم
عالییییی