خب بریم که شروع کنیم 🌐🌐🌐🌐
یه روز دیگه بود . آن روز هوا عالی بود و برای ۲ روز مدرسه تعطیل بود . سلنا از خواب بیدار شد . ( البته دوباره جیلو یعنی کوامی اش بیدارش کرد ) سلنا رفت تو آشپزخانه تا یک صبحانه ی بهاری بخورد . از آن طرف سوگا و سلن بیدار شدن و به آشپز خانه رفتن. گوشی سلنا : دینگ دینگ ، you have a message . سلنا گفت : بزار ببینم کی پیغام داده ، اوه میچل است . گفته امروز میرن پارک و هرکس هرکاری دوست داره میکنه . گفته که ما میایم یا نه . سوگا گفت : اینکه عالیه خواهر !! به نظرم بریم . سلن هم گفت : آره بزن بریم .
11 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
آره مریدا جون آلیس جداست و کلویی هم جداست
اها مرسی
قشنگ بود
فقط یه سوال مگه به جای کلویی الیس نداشتیم؟؟؟؟؟تو پارت معرفی نوشتی الیس