
ببخشید این چند روز نبودم اما برگشتم😁

خب مدرسه ها باز شده بود و همه به مدرسه رفته بودند . سلنا صبحانه اش را خورد و با عجله به مدرسه رفت چون دیر شده بود . اون سر کلاس رفت و گفت : سلام خانم ببخشید دیر آمدم . خانم هم بخشید . سلنا رفت پیش میچل که یهو بدجنس خانم بدجنسیان ( همون آلیس ) آمد . آلیس گفت : ای بابا ، دوباره برگشتم پیش خل و چل ها و واقعا این بده ،ترا بیا !

در همان زمان جان و جین آمدند . همه بهشان زل زده بودند مخصوصا به جان ، چون اون خوشتیپ ترین بود !! خلاصه همه بچه ها آمدند و درس رو شروع کردند . ساعت ۱۰ شد و زنگ تفریح شروع شد . همه بازی کردند که آلیس اومد سراغ سلنا و گفت : به به سلنا خانم !! میخواستم بگم که دیدم چجوری به جان نگاه میکردی ، خواستم بگم که .... جان .... مال .... منههههه!!!!! بعدش یه دعوا ی بزرگ بین شون بپا شد .

میچل آمدند وسط دعوا و این باعث شد شرور شه !! اون به یه هیولا ی دعوا تبدیل شد که اسمش بود دعواساز !!! همه فرار کردند و سلنا و جان تغیر شکل دادند . دعواساز آهنگ میخواند و میگفت : تا نبینم دعوا 🎶 نمیشینم یک جا 🎶 یونیستار با ایگل شروع به حرف زدن کرد. یونیستار گفت : فکر کنم منظورش اینه که اگه دعوا کنیم با ما کاری نداره . ایگل گفت : فکر کنم همینطور باشه ^_^

ایگل خیلی با دقت از قدرتش استفاده کرد و گفت : اونجارو نگاه ، دعواساز داره میره سمت برج بایوکه !! احتمالا میخواد خرابش کنه!! یونیستار گفت : فقط یه کار میشه کرد اونم اینه که دعوا کنیم ..... خب ..... پس بیا همینکارو کنیم . بعد توی گوش ایگل پچ پچ کرد .یونیستار امد وسط و گفت : وای ایگل ! دیگه ازت خسته شدم تو افتضاحی ! دیگه نمیخوام ببینمت !!
ایگل هم گفت : تو افتضاحی، تو هیچ کاری رو درست انجام نمیدی یونی زشت خانم !! و همینطور ادامه داشت . دعواساز نمتونست آنها رو بزنه چون آنها در حال دعوا بودند . یهو یونیستار حمله کرد و اونرو از بین برد .......
خداحافظ بچه ها ، الان خیلی خسته ام بعدا ادامه میدیم خداحافظ 😁😴
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلوم
چالش:میچل😊