خب اینم پارت 2...لایک و کامنت یادت نره دارلینگ:)
امروز صبح زودتر پاشدم..نمیدونم انگار یه هیجانی توی دلم بود..انگار واسه مدرسه اشتیاق داشتم...تاحالا انقدر واسه رفتن به مدرسه هیجان زده نبودم...چرا انقد تغیر کرده م؟چرا حس میکنم دیگه اون آدم افسرده ی بدبخت بدون دوست تنها که همه ازش بدشون میومد نیستم؟مهم نیست مهم اینه که حس میکنم دارم بعد 12 سال دوباره یه دوست پیدا میکنم...شایدم نه...یعنی میتونه همش بخاطر اتفاق دیروز باشه؟
سریع رفتم دستشویی و بعد خیلی سریع لباسامو پوشیدم .غذامو برداشتم و از مامانم خدافظی کردم و سوار اسکیت بردم شدم.امروز هوا خیلی قشنگ تر شده بود...امروز بهم یه وایب خوبی میده...امیدوارم همینطور بمونه
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
بک میدم :)
بک میدم :)
بک میدم :)
بک میدم :)
ادمین مایل به پین؟ :)
عررررررر خیلی خوبههههههه
حتما منتظر پارت بعدم
بدون صبر
کی میزارنش؛-؛
خیلی طول نمی کشه ولی خپب باید بهشون حق داد
داستان قشنگیه