سلام یه داستان براتون اوردم خودم نوشتم و اگه تو یه وبلاگی چیزی دیدید که اسم نویسندش جسیکاس اون خودمم امیدوارم خوشتون بیاد
جایی که قصه شروع میشود
اون نور اون نور چیه
به رنگ سبز
و من متولد شدم
.
.
.
.
.
۱۸ سالمه و نگهبان جنگلم
بدون من جنگل معنیی نداره
چون اگه اواز جنگل رو هر روز نخونم جنگلی وجود نداره
حدود ۱۵ قرنه که ما وجود داریم بعنی نگهبانان
ما نمبتونیم به ادما نزدیک شیم چون
۱۳ قرن پیش اونا جدمونو نابود کردن
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
خوبه
چالش = منم ۳۰۰تومن کش رفتم یعنی بی حساب شدیم
😂😂😂
عالییی بعدی رو موخام از داستان های کره ای یا میراکلوری که بهتره (البته طرفدار هردوشونم)
باشه عزیزم 😘 خوشحالم خوشت اومد
چالش=اصلا ندارم
چقد کم بود.. دفعه بعدی بیشتر بنویس لطفا
من بعضی جاها متوجه نمیشدم چی میگفت همون قسمتی که شعر میخوند و..... به قول خودت چرت و پرت(منظور بدی ندارم دوست عزیز)
ولی جالبه داستانش
به داستان منم قرار شد سر بزنیا😉❤️❤️
نه خداییش قسمت شعرو خودم نفهمیدم
گفتم که پارتای بعدی طولانیه
اوکی حتما سر میزنم
باریککک باو عالی بود :)
چالش: اول یه ابروشو داد بالا بعد جیغ زد رفت پیش مامانم مامانم بهش اهمیت نداد اومد از پشت افتاد روم موهامو کشید :/ جان من دیگه ازین چالشا نذار وگرنه مو رو سر من نمیمونه😐😐😐😂😂نکته:چالشو با خواهر بزرگم انجام دادم😐💔
عالی بود منتظر بعدی هستم
😂😂😂😂😂😂😂😂😂