هادسون ویو : وقتی دیدم که رفتش همینطور نگاهم دنبالش میکرد ، دستی به موهام کشیدم و به راهم ادامه دادم . از صبح تو فکرش بودم ، واقعا دختر محشریه ...
رسیدم خونه و رفتم یه دوش ده دقیقه ای گرفتم ، اومد بیرون و ساعت هفت عصر بود تصمیم گرفتم به سیسِل ( سیسِل دوست صمیمی هادسون'عه ) زنگ بزنم تا باهاش حرف بزنم ...
مندی ویو : وقتی رسیدم خونه مستقیم رفتم تو حموم و حدود نیم ساعت بعد اومدم بیرون و رفتم یه فیلم گذاشتم ... همینطور که فیلم رو میدیدم، دیدم گوشیم زنگ میخوره ، فیونا بود ،خوشحال شدم و جواب دادم
& سلام جوزو
+ سلام فوبی
& چیکارا میکنی زیبارو ؟
+ هیچی نشستم دارم فیلم میبینم
& میخوای بیام پیشت !؟
+ اره حتمی بیا منتظرتم
& خیلی خوب ساعت هشت اونجام جوزو
تلفن رو قطع کردم و به ادامه فیلم رو تماشا کردم تا فیونا بیاد ...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (2)