
خب بچه ها پایان فصل دوم... میدونم این پارت های اخر رو دیر گذاشتم ببخشید به خاطر امتحان ها نمیتونستم ناظر عزیز بنشر♥♥
ارو ویو:همینجوری که نشسته بودیم و غذامون رو میخوردیم ی دختری دوان دوان به طرفمون اومد صبر کن ببینم نکنه این.... چجوری راهش دادن جی یو(دوست صمیمی ارو):سلامممممممم ب.ی م.ع.ر.ف.تتتتتتت من:سلام ب.ا.ح.ی.ا ببینم چجوری راهت دادن؟ جی یو:تو که من رو میشناسی هرکاری بخوام میکنم کسی هم مانعم نمیشه حالا بحث رو عوض نکن بگو ببینم چر به ادم یه زندگی نمیزنی؟ من:ببخشید اینقدر سرم شلوغ بود نتونستم حتی به مامان اینا هم زنگی نزدم بیا الان بگیریمشون جی یو:نه نه نه با این سر و وضع تهیونگ:سلام مگه چشونه؟ جی یو:عه سلام ما دخترا میفهمیم ارو ببینم اینا کین هااا؟؟ ارو:عهههههه بی.شع.ور بد برداشت نکن عههه اینا هم خوابگاهیامن جی یو:خوشوقتم منم مین جی یو هستم یونگی:فامیلی هامون یکیه منم مین یونگی هستم. زیر زیرکی یه چشم غره بهش رفتم اخه کسی خودش رو معرفی نکرده که اون میکنه ولش کن ايشش

غذام تموم شد پس گفتم من:بچه ها من برم تهيونگ:باشه برو فقط جي يو كجا ميمونه؟ جي يو:هتل گرفتم من:خدافظ فعلا جي يو:باي بقيه:خدافظ تو راه رفتن به خوابگاه:جي يو:ارووووو من:تروخدا يبار عادي رفتار كن بله جي يو:ميگم بريم خريد؟؟؟تروخدا.... من:عاااا خبببب جي يو:نه نگو،، لطفاااا من:اوكي بريممممم جي يو:پس پيش به سوي پاساژ من:اول بريم خوابگاه من ي دوش بگيرم لباسي بپوشم بعد جي يو:اوكي اوكي رسيديم خوابگاه ي دوش گرفتم و لباسم رو عوض كردم(قرمزه ارو مشكيه جي يو)

من:بريم ولي خودت ميدوني ديگه.. جي يو:بله بله شما سخت پسندي و نبايد بهت اصرار كنم من:اره ،بريممم. تاكسي گرفتيم و به طرف پاساژ مسناپولیس رفتيم(ي همچين جايي تو سئول واقعا وجود داره) من براي خودم ي كت چرمي مشكي با ي شلوار جين مشكي ميخواستم از اينجور تيپ ها خوشم مياد ي پيرهن بلندم ميخوام براي توي خوابگاه كل پاساژ رو زير و رو كرديم جي يو هرچي گيرش اومد خريد ولي من از هيچ كردوم خوشم نميومد يا كت ها زيادي تنگ بودن يا خيلي لش يا پيراهن هاش كوتاه بودن يا پف پفي (مث منه ده سال طول ميكشه ي چيزي بگيره😅)تا اينكه بالاخره كتي كه مورد نظرم بود رو پيدا كردم شلوارش هم از همونجا گرفتم(عكس خريد ارو بازم چيزي كه مد نظرم بود رو پيدا نكردم.. جي يو هم خودتون با دويست تا كيسه خريد تصور كنيد ي همچين عكسي ندارم.. با تشكر)
جي يو:بسه ديگه بريم من خسته شدم تازه هوا هم تاريكه من:باشه بريم. توراه برگشت جي يو از خاطراتش بدون من تعريف ميكرد خب انگاري بهش خوشگذشته از لحن حرف زدن و تعريف هاش معلومه ولي خب دفعه اي يكبار غر ميزد كه واي خسته شدم من:بابا نصف كيسه هاتم كه دادي دست من بيا ديگه جي يو:ي تاكسي بگير نا ندارم من:من رفتم توهم بيا ديگه ني ني كه نيستي نميتوني بياي جي يو:باشه اومدم و باز تو راه كلي حرف زد (انتظار نداشته باشيد بنويسم چون فقط بايد تا فصل5 حرفهاشون رو بگم جي يو:ياااا نويسنده تو چرا اينقد با من لجي نويسنده:لج نيستم تو خيلي حرف ميزني حالاهم برو منتظرن ادامه داستان رو بخونن وسط داستان نپر جي يو:رفتم بابا...)
من(ارو):خيلي خسته شده بودم يكمم گشنم بود به ي مغازه رسيديم بستني ميفروخت خب از اونجايي كه اينهمه راه رفتم و شام و عصرونه هم هيچي نخوردم اشكالي نداره تازه الان برم خوابگاه قراره بو.كس كار كنم و برم اون سالن كشفيه كلي خوش بگذره راستي...... من:جي يو بيا بريم ي بستني بگيريم جي يو:اوكي اينارو بگير من ميگيرم چه طعمي ميخواي؟ من:قهوه جي يو:گفتي بستني بگيريم من:بابا منظورم طعم قهوه جي يو:اها باشه الان ميام ذهنم:واقعا كه خب داشتم ميگفتم راستي بايد ي صدا خ.ف.ه كن بگيرم ميخوام تمرين كنم (در سالن كشفي) صداي ت.ي.ر اندازي كسي رو اذيت نكنه يا اصلا متوجه نشن جي يو اومد بستني من رو داد دستم براي خودشم توت فرنگي گرفته بود جي يو:دختر تو چرا اينقدر تلخي تازه 13 سالته(اره 13سالشه شما پرش زماني در نظر بگيرين) من:تلخ نيستم شما زيادي شيريني خب بريم ديگه خوابگاه جي يو:نه من ميرم هتل من:باشه پس خدافظ جي يو به طرف ايستگاه اتوبوس رفت منم پياده رفتم به طرف خوابگاه.....
خب پايان فصل دوم خوشتون اومد؟ادامه بدم؟؟ خيلي حمايت ها كمه هااا راستي ببخشيد اگه غلط تايپي اي چيزي هست ديروز دستم ب.ر.ي.د يذره تايپ سخته برام... ناظر بنشر♥
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اهنگ پیشنهادی:سیلور اسپون
جیخ عالی
♥♥
عالی
🤍