6 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🌚ꜱᴍɪʟᴇ🌚 انتشار: 2 سال پیش 689 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
های کیدز پارت جدید از فیک کیوتمون به تستای دیگه ام هم سر بزنید، پشیمون نمیشید🥺❤️🙂 لایک،کامنت و فالو فرامئش نشه🥺❤️🙂
خب بالارو بخون🥺❤️🙂 یه نکته ای بگم ، من یه تست قبلا ساختم یه نکته ای که داشت این بود که از ا.ت استفاده نکنیم پس اسم ا.ت تو این فیک از این به بعد میشه رز{هیچ ربطی به بلک پینک نداره🥺} و اینکه این فیک کلا از تخیلات منه هرگونه شباهتی هم به اعضا به صورت تصادفیه🥺❤️🙂
بریم سراغ داستان🥺❤️🙂 {ساعت 7 صبح- خونه نامجون و رز🥺} .صدای الارم گوشی توی گوشش میپیچید، اگه یکم حوصله داشت بلند میشد و محکم گوشی و میکوبوند تو دیوار، بعد کمی کلنجار با خودش بلند شد و نشست ، اروم چشماش رو مالید تا واضح تر بتونه دور و بر رو نگاه کنه، روی تخت رو نگاه کرد، رز کنارش نبود. هوف کلافه ای کشید تا خواست دوباره بخوابه صدای فرشته گونه رز رو شنید. {از دید رز} نزدیک ساعت شیش بیدار شدم، کمی گیج بودم، ولی بعد گذشت چند دقیقه یاد اتفاقات دیروز افتادم نا خداگاه لبخندی روی لب هام نشست🥺 {فلش بک - دیروز بعد رفتن از پرورشگاه} از پرورشگاه خارج شدند ولی هردو متوجه معذب بودن پسر بچه ها بودند، البته اگه یونگی رو فاکتور بگیریم، اون هنوز خیلی سرد و نامطمئن بود. بلاخره نامجون به طرف ماشین نسبتا گرونشون رفت و سمت پسرا برگشت و گفت:خب فرزندای گلم، این ماشینمونه فقط چون تعدادمون زیاده یکم مهربون تر میشینیم.*لبخند چال دار میزنه* رز به شوخی بی نمکه وشوهرش می خنده. اما یهو صدای جیغ پسر کوچولو یا به اصطلاح کوکی به گوشش رسید، اون از بغل تهیونگ پایین اومده بود و روی زمین نشسته بود و می گفت:واییی.. ماتییننن... ته ماتینننن *ترجمه:واییی .... ماشین .. ته ماشین* رز می خواست از شدت کیوتی این خرگوش کوچولو خودش رو بکشه. رفت و جلوی کوکی زانو زد: کیوتم، می تونم بغلت کنم؟ کوک به خانم خوشگل روبه روش نگاه کرد و بعد به یونگی نکاه کرد، انگار منتظر اجازه پدرش بود. یونگی کمی مردد شد ولی اروم سرش رو تکون داد. کوک گفت:بیا بدلم کن *بیا بغلم کن* رز محکم بغلش کرد و با کمک نامجون به زور بچه ها و خودشون باهم توی ماشین نشستند و راه افتادند.
{زمان حال} {رز} خیلی دلم می خواست دوباره بگیرم بخوابم ، اما الان من دیگه رز سابق نبودم باید بلند شم برای پسرای قشنگم صبحونه درست کنم، هرچند الان زوده ولی اونا ساعت 8 مدرسه دارن. خواستم نامجون رو بیدار کنم ولی دلم نیومد.{یک ساعت بعد} دیگه وقتش بود هم نامجون هم بچه ها رو بیدار کنم البته به غیر از کوک ، اون هنوز مدرسه نمیره.رفتم تو اتاق خودمون نامجون خیلی گیج و خمار روی تخت نشسته بود و بالش رو بغل کرده بود. رز: صبح بخیر کوالا کوچولو نامجون:همممم نخیر اقا قسط بیدار شدن ندارن،بالش و برداشتم و محکم زدم تو سرش.{بیچاره بچم:///} رز: بلند شو ، باید بریم سرکار ، از اون مهم تر مدرسه بچه ها دیر میشه. منتظر جوابش نشدم ، رفتم سراغ اتاق بچه ها. خونه من و نامجون حدود100 متر بود و سه اتاق داشت.نامجون وکیل بود و خودم هم پزشک بودم درامد خوبی داشتیم و طی این سال ها خیلی زندگی خوبی داشتیم البته اگه این دو ماه رو فاکتور بگیرم. سرم و تکون دادم تا از فکر و خیال الکی بیرون بیام . روبروی اتاق اول وایستادم، تو این اتاق جین،یونگی و جیهوپ می خوابیدند، البته دیروز یه دعوای مفصل سر انتخاب اتاق داشتیم. {فلش بک دیروز-موقعی که رسیدن خونه} ماشین بعد از حدود 30 دقیقه راه متوقف شد ، به وضوح کنجکاوی بچه ها و میدیدم و برگشتم و گفتم: خب فرشته کوچولو های مامان ، نمی خواید پیاده بشید؟ یونگی از لحنم خجالت کشید ، هوسوک و جیمین به وضوح ذوق کرده بودن،جین لبخند ملیحی بهم زد ، ولی تهیونگ بیخیال نگاهم کرد. پسر عجیبی بود ولی دوستش دارم.امااا اصلی ترین بچه تو ماشین که بغلم بود جیغی از روی ذوق کشید و گفت : واییی تونهههه... نیونگ می بینی تونه ... اونم با هم.... *واییی خونه.... هیونگ می بینی خونه اونم با هم..*{رو به تهیونگ گفت و تهیونگ لبخند ملیحی در تاییدش زد} همه چی خوب بود تا اینکه اومدیم خونه و نامجون گفت یکی از این دو اتاق دو تا تخت داره و قراره هر اتاق مال سه نفرشون باشه.خب دو روز پیش وقتی شنیدم می خوایم بچه بیاریم یه اتاق رو اماده کردم اما فکر نمی کردم قراره 6 تا بچه بیاریم. بچه ها شروع کردن به بحث که اتاق ها چجوری تقسیم بشه، تنها کسایی که خیلی اهمیت نمی دادن یونگی و تهیونگ بودن.جیمین: جین هیونگ این بی انصافیه ، من هیچوقت از ته ته جدا نمی شم ما قل های همدیگه هستیم. با این جمله جیمین یادم افتاد که تنها اطلاعاتی که از بچه ها داشتم این بود: سن ، قد ، وزن ،دو قلو بودن جیمین و تهیونگ هرچند به نظرم اصلا شبیه هم نیستند تنها تفاهمشون این بود که توی سال به دنیا اومده بودن و در اخر اینکه هیچ کدوم از پسر ها به جز جیمین و تهیونگ برادر هم نیستند. بعد کلی بحث و جدل بلاخره راضی شدن اتاق تخت دار بیوفته به ته ، جیمین و کوک هرچند که جین راضی نبود.
{زمان حال} در زدم و وارد شدم، صحنه روبروم به شدت کیوت و گوگولی بود. پتو از روی جیهوپ افتاده بود و سرش روی شکم یونگی بود و یونگی هم با دستش محکم پای جین رو بغل کرده بود. اروم کنار جین نشستم و سرش رو نوازش کردم. رز: شاهزاده کوچولو، نمی خوای بیدار شی؟ جین اروم چشاش رو باز کرد. جین : مامان.. همون یه کلمه کافی بود که ضربانم به صد برسه ، ای خدا اون به من گفت ماماننننننن. رز: قربون مامان گفتنت بشم . جانم؟ جین: گشنمه رز: اشکال نداره، بلند شو برات یه صبحونه توپ درست کردم. بلند شدن جین مصادف شد با خوردن پاش به یونگی ، یونگی هم مثل کسایی که تیر خورده بلند شد و داد زد و جیهوپ از روی شکمش محکم پایین افتاد. جین: پیشی وحشی یونگی: یا به من نگو پیشی .... تا خواست فحش بده، رز رو متعجب کنار جین دید. یونگی: اوه سلام رز لبخندی متعجب ولی مهربون زد و گفت:سلام جیهوپ نالان بلند شد:سلام رز به کیوتی جیهوپ خندید و بلند شد رفت سمت در. رز: بچه ها ، دست و صورتتون رو بشورید بیاید صبحونه. جین : چشم مامانی*فرستادن بوس هوایی* یونگی: اه لوس چابلوس جین : برو بابا
به در اتاق دوم نگاه کرد ، روی یه کاغذ سفید جیمین نوشته بود. گنگستر های عظم. رز خندید . این کوچولو ها خیلی بانمک بودند ، در زد و داخل شد. خب هرسه پسر از پشت همو بغل کرده بودن و مثل یک زنجیر بهم متصل بودن، می تونست بگه این کیوت ترین صحنه عمرش. تا خواست بره اروم بیدارشون کنه، یه بالش درست از بالای سرش پرت شد و خورد تو سر تهیونگ . با تعجب برگشت و به شیطان کوچولو جلوی در نگاه کرد. یونکی: اینجوری بیدار میشن، خواستم راهنمایی کنم. خنده ای از روی تعجب کردم. ته و جیمین بلند شده بودن و کوکم نیمه بیدار، بیدار شده بود و انگشتش رو می مکید. رز: سلام فرشته های مامان کوک بغض می کنه: ماما... بدللل*دستاشو دراز می کنه و تند تند بازو بسته اشون می کنه* رز: ای جان ، چشم بیا بغل مامان. *کوک رو بغل می کنه و کوک اروم سرشو میزاره رو شونش* رز: خب پسرا ، شما هم بیدار شید ، دست و صورتتون رو بشورید بیاید صبحونه. جیمین: چشم {ساعت 7:15- میز صبحونه} هر هشت عضو خانواده سرحال نشسته بودند و صبحونه می خوردن. رز: خب پسرا، صبحونه که خوردین، فرم مدرسه تون رو می پوشید ، بابا نامجون می رسونتون. جین: شما نمی اید؟ اخه دیروز گفتید دکتر هستین. نامجون: نه پسرم، مامانتون دو روز در هفته میره بیمارستان. ته: من نمیرم مدرسه. نامجون و رز با تعجب نگاه می کنند. نامجون : چرا؟ ته: چون اون پسرا دوباره به من و جیمین توهین می کنن. {جیمین سرشو میندازه پایین} رز: حق ندارن همچین کاری کنن اگه این کارو کردن حتما به من و نامجون بگو ته: اخه فقط بحث این نیست... نامجون: پس چیه پسرم ؟ بگو نترس. ته : من از درس بدم می اد. نامجون: اوه ، حالا فهمیدم، می تونم ازت یه درخواست کنم؟ ته: چی؟ نامجون: امروز رو برو مدرسه ، امشب جواب سوالت رو میدم ته:قول؟ نامجون: قول
خب بچه ها ،این پارت تموم شد . ببخشید کم بود. یه نکته ، از پارت بعد یا شایدم پارت4 داستان غمگین میشه اما نه خیلی ولی گفتم بدونید🥺❤️🙂 لایک،کامنت و فالو یادتون نره🥺❤️
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
48 لایک
بسی کیوت
واییی فقط لوس چاپلوس گفتنی یونگی🤣❤️
یونگی مودددد🤣
واهاییییی با همین دو پارت قلبم اکلیل بارون شددد
خیلی کیوتههههههههههه
تنها داستانی که ازش خوشم اومد:)
خداروشکر که دوست داشتی:)
خیلی صافت و کیوته
عالییی 😭
قربونت برم نظر لطفته:))پارت بعد اومد خبرت می کنم:) گذاشتم دعا کن ناظر قبول کنه:))))
ایشالله زود قبول میکنه :)
سلام کیوتم پارت سه اومد میتونی بری بخونی:)
خیلی قشنگههههه
میخام عر بزنمممممم
پارت بعدددد
قربونت برم نظر لطفته:))پارت بعد اومد خبرت می کنم:) گذاشتم دعا کن ناظر قبول کنه:)))
قربونت
مرسیی
دل من که پاک نی به کوک بگو که دلش پاکه دوسالشه😂😔🤏🏿
ولی چشمممم
عی جان مرسی😂:) کوکی بچم ازم شیر موز میخواد منم که پول در بساطم ندارم:)))
سلام کیوتم پارت سه اومد میتونی بری بخونی:))
مرسییی
فداتت:)
تولوخدااااااا پارت بعد بدههههههه
قربونت برم نظر لطفته:))پارت بعد اومد خبرت می کنم:) گذاشتم دعا کن ناظر قبول کنه:)
سلام کیوتم پارت سه اومد میتونی بری بخونی:):))
تنک💖
خیلی قشنگههه لی لی لی
فایتینگ
قربونت برم نظر لطفته:))پارت بعد اومد خبرت می کنم:)
سلام کیوتم پارت سه اومد میتونی بری بخونی:))))
بعدییییییی محشرررر♡♡🙃🙂
چند روز دیگه مباد:)
🙂🙂🙃🙃 من بشه خوفیم
😂😂
تو بشه کایوتی هسی:)🥺
توعم🙃🙃🙂🙂
گلبم اکلیلی شد:))
♡♡
سلام کیوتم پارت سه اومد میتونی بری بخونی:):)))))
خسته نباشی کیوت...
پارت بعدی موخام؟...:)
چشم :)
اگر خواستی فالوم کن تا خبر دار شی:)
ولی معمولا من خودم خبر میدم
سلام کیوتم پارت سه اومد میتونی بری بخونی:))))))))))))))