پارت 17 ناظر پلیز منتشر💙🌙 این پارت یکم غمگینه☺💔
چه نقشه ای!! هری : ببین الان که نقشه خاصی نیست ولی باید باهاش حرف بزنیم لورا : نه که خیلی حرف حالیشه هری : مجبوریم اول باید بریم آلمان لورا : من حاضرم هری : الان؟ لورا : من نمیتونم اینجا بمونم نمیدونم اون زندس یا نه خواهش میکنم هری الان بریم! هری : باشه ..باشه برو تو ماشین تا بیام لورا : مگه ماشین داری ؟ هری : 2 ساله خریدم حالا برو دیگه لورا : رفتم دم در خونه یه ماشین بنز نقره ای دم در بود نگاهی به سوییچ توی دستم انداختم دکمه رو زدم در باز شد پس همین ماشینه نشستم صندلی جلو و منتظر هری موندم بعد از چند مین اومد و سوار شد هری : الان از تو اینترنت نگاه کردم ولی هیچ پروازی به آلمان نیست مجبوریم با ماشین بریم لورا : خیلی طول نمیکشه؟ هری : عوضش میرسیم حالا آدرس اونجا رو از کجا پیدا کنیم لعنت بهت استیو...لورا : یه چیزایی یادمه ممکنه بتونیم بریم تو فعلا حرکت کن تا زود تر برسیم آلمان هری : باشه...فقط آروم باش نگاهی بهش انداختم چشماشو بسته بود واقعا خیلی دوسش داره این الکساندر کیه که انقد بی رحمه و دراکو رو از لورا گرفته فقط امیدوارم زنده باشه چون الان وضع لورا اینه وقتی دراکو نباشه دیگه چی میشه حتی نمی تونم بهش فکر کنم چشمم به آسمون افتاد هوا تاریک شده بود و ستاره ها چشمک می زدن الان دقیقا آلمان بودیم دستی روی شونش گذاشتم که از خواب بیدار شد لورا : چی شد رسیدیم ؟ هری : آره فقط آدرس خونتو بده بریم اونجا لورا : نه..نه من خونه نمیام باید بریم دنبال دراکو هری : لورا الان نمی تونیم پیداش کنیم فردا صبح میریم دنبالش اگه تا فردا چیزیش بشه چی هری : اتفاقی نمیوفته لورا : با..باشه لوکیشنو تو گوشیت فرستادم هری : خیلی نزدیکه...بعد از چند مین رسیدیم جلوی یه خونه تقریبا کوچیک لورا با سرعت از ماشین پیاده شد منم ماشینو پارک کردم و رفتم تو خونه....لورا : باید خسته باشی برو تو اتاق من بخواب من که عمرا خوابم ببره هری : لورا با بیدار موندن تو دراکو پیدا نمیشه لورا : ولی با خوابیدنم پیدا نمیشه فکرام نمیزاره بخوابم تا خوابم میبره کابوس می بینم....هری : نشستم رو مبل کنارش و دستمو روی دستش گذاشتم لورا هر اتفاقی من کنارتم حالا گریه نکن لطفا..... لورا : با افتادن نور آفتاب تو چشمم از خواب بیدار شدم و رفتم سمت اتاق که هریو دیدم هری : بیدار شدی بیا یه چیزی بخور بعد لورا : من چیزی نمی خورم بریم همین الان!!
هری : باشه بریم لورا : این چیه برداشتی هری : اسلحه لازم میشه لورا : ولی اگه کاری کرده باشه خودم با همین اسلحه میکشمش هری : اوکی بریم..... لورا : تا جایی که یادمه بیرون شهر بود هری : باشه...چند ساعتی گذشت که با صدای لورا پامو روی ترمز گذاشتم لورا : همینجاس همین خونه همین جنگل هری : تو ماشین بمون لورا : اصلا منم میام هری : چند ضربه به در زدم که پسری با موهای مشکی در و باز کرد استیو : به...لورا میبینم دوباره خودت برگشتی و این آقا پسر کی کی باشن؟ هری : با تو حرفی نداریم ما رو ببر پیش بابات استیو : با کمال میل بفرمایید لورا : محکم در و باز کردم که با خودش روبه رو شدم دراکو کجاست؟ الکساندر : سلام لورا! باز که اومدی تو باید پسر جیمز باشی شیطون ترین و در عین حال باهوش ترین دانش آموز گریفندور هری : ما برای چیز دیگه ای اینجاییم دراکو مالفوی کجاست؟ الکساندر : اون که دیگه نیست هری : یعنی چی که نیست الکساندر : فکر میکردم اونقدری باهوش باشی که بفهمی مُرده لورا : حرفش مثل خنجری توی قلبم فرو رفت خشکم زده بود بدون هیچ حرفی سرمو انداختم پایین و از اونجا رفتم بیرون اشکام جلوی دیدمو گرفته بود و افتادم زمین نه..نه اون زندست هری دستشو روی شونم گذاشت و سعی میکرد از رو زمین بلندم کنه اما محکم دستشو پس زدم دراکو...دراکوی من نمرده...اون زندست بهم قول داده زنده می مونه اون عوضی داره دروغ میگه دراکوی من زندست استیو : اون سعی داشت تو رو بکشه حالا تو اینطوری واسش گریه میکنی؟ لورا : همین حرفش باعث شد سمتش هجوم ببرم و با تمام توانم سیلی محکمی بهش بزنم می خواستم بازم بزنمش که هری دستمو گرفت هری : ارزششو نداره لورا...بیا...بیا بریم لورا : ( با داد ) نمیام تا دراکو رو نبینم نمیام اون زندست مطمئنم یه جایی داره نفس میکشه اون....اون هیچوقت زیر قولش نمی زد دراکو نمرده هری منو برد سمت ماشین و سوارم کرد سرمو چسبونده بودم به پنجره و صدای برخورد قطرات بارون با اشکام ترکیب شده بود و توی سرم می پیچید نگاهی به هری انداختم اشکی از روی گونش چکید و روی فرمون افتاد باورم نمیشد داشت گریه میکرد....از شدت سردرد چشمامو بستم چشمامو از پنجره به بیرون می چرخوندم انتظار مسخره ای داشتم که الان ببینمش پوزخند تلخی گوشه لبم نشست هری : پیاده شو لورا : در ماشینو باز کردم و وارد خونه شدم حتی واسم مهم نبود خونه کیَم ، کجام....
دراکو گفته بود امروز پدرش برمیگرده میگفت خیلی خوشحاله هری : چطور بهش میگی لورا : بالاخره حق داره بدونه باید برم...باید بهش بگم اما حتما تا الان اون الکساندر عوضی بهش گفته هری : وایستا لورا : نمی خواد دنبالم بیای تا الانشم خیلی بهت زحمت دادم بقیش با خودم از خونه هری رفتم بیرون هنوز بدجور تو شوکه بودم که خودمو جلوی عمارت دیدم در نیمه باز بود و افراد زیادی اونجا بودن مثل اینکه فامیلای دراکو بودن از پله های عمارت بالا رفتم تا رسیدم به در اصلی که با چهره ی بهم ریخته پدرش آشنا شدم با خشم اومد سمتم لوسیوس : پسرم...پسرم به خاطر تو مُرد اگه اون نمیومد برای نجات تو الان کنارم بود لورا : ولی من..... با نشستن ضربه محکمی روی گونم صورتم به سمت راست کج شد نمی دونستم باید چی بگم لوسیوس : از این خونه برو بیرون برای دراکو چیزی جز یه خطر نبودی هرگز این اطراف نبینمت لورا : با قدم های آروم از عمارت خارج شدم و توی کوچه های لندن بی هدف راه می رفتم جایی جز خونه قدیمی خودم نداشتم واسم مهم نبود دزد بیاد یا نه چون بدون دراکو زندگیم تیره و تار شده نمی خوام هیچکس و ببینم کلید و به در انداختم گل های توی باغچه پژمرده شده بود و دیوار های خونه ترک برداشته بود رفتم داخل همه وسایلو خاک گرفته بود واسم مهم نبود رفتم تو اتاقم و رو تخت دراز کشیدم اشکام روی صورتم خشک شده بود چشمامو رو هم گذاشتم که چهره دراکو ، حرفاش اومد تو سرم واقعا دیگه قرار نیست ببینمت ؟ دیگه قرار نیست صداتو بشنوم ؟ دیگه قرار نیست سرم داد بزنی حاضرم هر روز سرم داد بزنی ولی برگردی فقط دیدنت واسم کافیه حتی اگه مثل قبل ازم متنفر باشی چرا تنهام گذاشتی چرا هر کسی رو دوست دارم ترکم میکنه از رو تخت پا شدم و نگاهی از تو آینه ترک خورده به خودم انداختم لباسام خاکی بود چشمم به لیوانی که کنار تخت بود خورد برش داشتم اما از دستم سر خورد و تیکه های معلقش روی زمین فرود اومد اما ذره ای واسم مهم نبود چشمامو با درد روی هم گذاشتم چرا رفتی اصلا چرا باید با همچین آدم عوضی مثل فاستر آشنا بشم ازت متنفرم انتقام دراکو رو ازت میگیرم اما یاد حرفای خودم افتادم با انتقام دراکو برمیگرده ؟ که بعدش صدای دراکو تو دهنم تکرار شد حداقل دل خودم آروم میشه حتی صداش از ذهنم بیرون نمیره فراموش کردنش از هر چیزی واسم سخت تره!
با صدای در به خودم اومدم رفتم سمت در و کسی پشت در بود که چند سالی میشد ندیده بودمش!
خب بروبچ پارت بعد و دوشنبه میزارم ناظر عزیز لطفا لطفا منتشر کن لایک و کامنت فراموش نشه💙
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
(این پارت یکم غمگینه☺️)
یکممممممممممم؟؟؟؟؟
💔💔💔💔😭😭😭
هعییی ناراحت نباش💔😔
منتظرممم
امروز میزارم:)
بروبچ اگه کسی ناظره تستمو بررسی میکنه؟ تنک
واییی هارتمم:)
تنکس دنیز♡
ویدربسترمرگاست...
چرا خدانکنه بیب💔☺
تنک واس امتیاز♡
ازبسخووبمینویسییی...
تنکیو بابت امتیاز
چیزی نبود💚♥
بابا برای شما چیزی نبود برای ما خودش کلیههههه
۱٠٠٠ امتیاز دادیاااا
نه زیاد نبود عزیزم💙🌙
بگوو... بگو نمردههههه
نههههه
قشنگ بود🥲🍏
هعییی☺💔
تنکس خفنم♡
دراکو...
نهههههههههههههه
هعییی💔
تنکس🌙
عررررر
هیییی💔
تنک:)
نه نه نههههه
هعیی