مرینت: نظرت در مورد اینکه از خونه بری چیه؟ همراه با اون پسرت.
آدرین: آخه...
مرینت: ساکت تا جیغ نزدم.
آدرین مظلوم روی مبل نشسته بود و صحبتی نمیکرد البته اگر این بچه ول کن موهایش بود.
سه سال از زندگی مشترکشان میگذشت و تا الان بار ها و بار ها دعوا کرده بودند.
تیکی و پلگ روی میز نشسته بودن و در حال شکلک در اوردن برای میکسای کوچک بودن.
مرینت: من الان اون قبرستون رو چه غلطی کنم؟
آدرین: میگم بی...
جیغ مرینت بلند شد.
مرینت: گفتم ساکتتتتتتت.
میکسا تند تند با اون پاهای کوچکش راه میرفت و از اون ور به اون ور حرکت میکرد.
مرینت دنبالش دوید و بغلش کرد لباسش را مرتب کرد و توی بغل آدرین انداختش.
مرینت: همین الان هر دو تون میرید بیرون از خونه تا دو روز اطراف خونه پیداتون نمیشه فهمیدی؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
چرا همه پارت ها حذف شده؟؟😭😭😭
جایی دیگه نداشتی؟؟
یا پیش نویسشو؟
من خیلی دوستش داشتم این رمانو
چرا همه پارت هارو حذف کردی من هرشب میخوندمش
منممممممممم😭😭😭
عالییییی بود
من دو سال پیش داستان رو دنبال میکردم و آمرور خودم ریختم پشمام موند که پارت جدبد اومد🗿ادامش میدی یا فقط همین یه پارته؟
راستش رو بخواید نویسنده عزیز خودش این رو نداشته و دوستش یعنی من گذاشتم
جینا یه کم زیادی رو داستان هاش حساسه بخاطر همین نمیذاره کسی بخونه منم اکانتش رو برداشتم و قراره داستان هاشو بذارم بدون اینکه خودش خبر داشته بود و راستش همین یک پارته دو سال پیش فقط ملودی مرگ رو تموم کرد
یه مدت افسردگی گرفته بود چون داستانشو از اول خونده بود و میگفت این چه سمی بوده نوشتم
اوه🗿اوکیه من کلا هر وقت بزاری هستم که بخونم
دستتم هم درد نکنه که میذاری داستان رو😁
عالی بود
نظر لطفته
ناظر من بودم:)
خیلی ممنونم بابت بررسیت
:)☆