ناظر عزیز لطفا منتشر کن،ممنون:)
این پارت خیلی خیلی باعث میشه تعجب کنید،اماده باشید}{تهیونگ ویو}اعضا اومدن پیش ما داشتم باهاش حرف میزدم،متوجه اتفاقات اطرافم نبودم،خواستم برگردم ک به ا.ت بگم برای شام باید بریم اون یکی سالن ولی با چهره او وول ک باز هم همون لباس زرد رو پوشیده بود روبه رو شدم_عا،او وول$وای خدای تهیونگ_چرا اینجوری حرف میزنی:/،صب کن ا.ت کجاس$هففف چرا برات مهمه ولش کن وای_ینی چی چرا برات مهمه گفتم کجاست؟$وای واقعا ناراحت شدم_میگم ا.ت کجاس؟{داد}$چرا داد میزنی رفت پشت راه رو_زود گمشو برو نبینمت،دوییدم سمت راه رو ته راهرو ا.ت رو دیدم دوییدم سمتش_هی اینجا چیکار میکنی+راستش من،حالت تهوع دارم_ینی چی چرا؟از کی؟+دو سه روزه حالم خوب نیست_باید بریم دکتر زود باش+نه نمیخواد من خبم_گفتم زود باش
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
31 لایک
عرررجیخخخخخ
زهاختغزعهلهلعقعلخاخا
باححح
اصن جیخ دارم نمیزنم .. دارممم عررر میزنممم
جرررر
عالیییی بودددد پارتتت بعدییی
عاو اوکب
جررررررررر خیلیییی خوووبهههه🫠💜💜
تو رو خدا پارت بعدی میخوام ببینم عش. ق بینشون چی میشه
حلهههه جیخخخ
راستی فالوم میکنی؟ میقام آجیت شم💜🥲
حتماااا
اینا از هم متنفر بودن بعد بچه اصلا تو ذهنم غوغاست همه چی بهم ریخته هست ولی داستانت محشره
خو متنفر بودن ولی توی ظاهر بعدش فشار خانواده ها روشون بوده