های کیوتا اینم پارت جدید البته بگم که خیلی ناراحتم چرا داستانم اینقدر کم بازدید داره من میخوام زود این داستان تموم کنم شاید بعدش یه داستان جدید بزارم شایدم نزارم خب دیگه برید داستان بخونید
اول بالا رو بخونید👆👆
آنچه گذشت:آدرین:از دست تو مارسل مری:آدرین گونه منو بوسید یکم خجالت کشیدم ولی خوشحال شدم چشم لیلا و کاگامی در اومد منم بخاطر اینکه بیشتر بسوزند دستشو گرفتم آدرین بریم کتابخونه مری:این همه جای خوب بعدن تو کتابخونه آدرین: از دست تو مرینت 😂😅 مری:چیه خجالت کشیدی دیشب که خوشت اومده بود نگا گردنمو آدرین:ما که فقط پیش هم خ.و.ا.ب.ی.د.ی.م مری:آره آره یادمه ادرین:جدی یادته مری:یه چیزایی ادرین:هوفففف آها 😅😮💨مری:بریم کتابخونه یکم درسامو کار کنیم ادرین:بریم ع.ش.ق.م😉
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
تا²⁰⁰تا شدنم بک میدم!-
ادمین تستت لایک شد سو پین؟
صد درصد ادریان 😐😐
آدریان
ج چ:ادریان
ج چ چیزی به ذهنم نمیرسه
ج چ: ادریان
(◍•ᴗ•◍)فالو=بک🍚🥢
(◍•ᴗ•◍)فالو=بک🍚🥢
(◍•ᴗ•◍)فالو=بک🍚🥢
(◍•ᴗ•◍)فالو=بک🍚🥢
(◍•ᴗ•◍)فالو=بک🍚🥢
(◍•ᴗ•◍)فالو=بک🍚🥢
(◍•ᴗ•◍)فالو=بک🍚🥢
(◍•ᴗ•◍)فالو=بک🍚🥢
(◍•ᴗ•◍)فالو=بک🍚🥢