بدون تو نمیشه❼

وی:اووووفف دستم میسوخت... وقتش بود حقیقتو رو کنم... _تو خیلی اس. کلی... یعنی میخوای بگی من بدون دا. ر و دسته میرم بیرون؟😂بشکن زدم... _پسرااا؟؟؟؟ یهو جونگ کوک و جی هوپ و شوگا و جین حمل.ه و. ر شدن... اسلحه از دستش افتاد... @:شوگا @دستا بالا مگر نه به پلی. س زنگ میزنم

@با جیمین چیکار کردی هاااا؟؟؟ وی تو هم فکر نکن ما نمیدونیم زیر دست خودته... ولی اون مال قدیمه شما دو تا الان برادرید... وی:اشکم ریخت... _جیمین؟بیدار شو... تو هنوز زند. ه ای... وی:جیمین دستشو تکون داد... خدایا اون زند. س...

وی:جونگ کوک دست و پامونو وا کرد و سریع خودمونو رسوندیم به بیم. ارستان... جیمین تو آ. ی سی ی. و بود... میدونم اون زند. ه میم. ونه... دست منم باند پیچی کردن... چهار ساعت رو صندلی بیم. ارستان خوابمون برد... وقتی بیدار شدم...

دیدم جیمین رو به روم وایساده... بلند شدم... _ججییییمییییینننن +آه وی زیاد بهم فش. ار نیار دردم میگیره... _هر چی تو بگی... گریم گرفت... +عیبی نداره میبخشمت...

پسرا هم بیدار شدن و جیمین و دیدن... همه بغ. لش کردیم... یکی اضافه از پشت مارو بغ. ل کرد... همه برگشتیم... _ج ج جین تو م م مگه مسافرت نبودی؟؟!! "تموم شد...

خب دوستان بخاطر امتحانام نمیتونم زیاد بیام پس... شاید طول بکشه🎻🥲❤