"تکه ای از ماه" داستانی از عمق روشنایی ها!هنگامی که سولار کوچولو به مروارید آسمان شب دل میبندد!اما...مگر ممکن است آن مروارید را برای خود کنیم؟!
...بابا؟او تیه تو اتمون؟ملوالیده؟ "لبخند" -اره عزیزم اون یه مروارید درخشان توی آسمونه بهش میگن ماه! +تِگَد اوجله مَل دوتش دالم! -منم تورو دوست دارم "خنده کودکانه" :اها پیدات کردم! "صدای تیر"... بابا نهه بابااا! ... با وحشت از خواب پریدم و نفس نفس زنان نگاه اطرافم کردم و آب دهانمو به زحمت قورت دادم .دوباره همون کابوس لعنتی هر شب!کی میخواد ولم کنه؟هر شب و هر روز میاد سراغم!ناگهان در اتاق باز شد و چهره نگران و مهربان مادرم جلوی نمایان شد ~سولار؟خوبی؟چی شد یدفعه ؟ چشام پر اشک شد ~ن...نکنه د...دوباره همون خوابودیدی؟سرمو به نشانه تایید تکون دادم مامان اومد تو اتاقم و درو پشت سرش بست و منو تو آغوش کشید منم بغلش کردم و مثل همیشه به اشکام اجازه دادم که جاری بشن. چند دقیقه گذشت دیگه جونی برام نمونده بود. سفت مامانم رو بغل کرده بودم با لبخند دستی به سرم کشید و منو از بغلش جدا کرد بعد از اون میتقیم توی چشام نگاه کرد و با مهربونی گفت: عزیز دلم سعی کن بخوابی مطمعنم دیگه اون خوابو نمیبینی فقط بخواب باشه؟ بدون هیچ فکری! سری تکون دادم و لبخندی زدم از جاش بلند شد و اومد طرفم و بوسه ای به پیشونیم زد و شب بخیر گفت و از اتاق رفت بیرون و منو تنها گذاشت. دراز کشیدم روی تختم و بالشتمو بغل کردم و به فکر فرو رفتم بابا... اون یه مرد قوی بود! اون قهرمان من بود! انقدر دوسش داشتم که حاضر نبودم با هیچی عوضش کنم... ولی... اون چوی عوضی همه ی دارییمو ازم گرفت نمیبخشمش! هیچوقت نمیبخشمش!از جام بلند شدم نمیخواستم دوباره بخوابم به محض اینکه میخوابیدم دوباره اون خواب لعنتی میومد جلوی چشام لباس گرم تنم کردم و در بالکن اتاقمو باز کردم امشب قرص ماه کامل بود لبخندی زدم و روی تک صندلی بالکن نشستم و نگاهش کردم.+چجوریه که همیشه زودتر از من میای سر قرار؟ ساعت 9و نیم قرار داشتیم تو بازم زود اومدی! امیدوارم خیلی منتظر نمونده باشی! راستش... امروز دوباره اون خواب اومد سراغم فکر کنم میدونی کودومشو میگم منو تو تنها شاهدای اون حادثه بودیم. یادته؟ یادته بابامو چجوری ازم گرفتن؟ میدونم تاحالا هزار بار بهت گفتم ولی من همونقدر که تورو دوست دارم عاشق بابامم بودم! بعد اون تو تنها امید من بودی گاهی وقتا فکر میکنم کاش میشد بیام پیشت یا تو بیای پیشم البته ما الانم پیش همیم ولی کاش میشد بیشتر به هم نزدیک باشیم نمیدونم حالا به هر نحوی هممم ولش کن اصلا... داشتم فکر میکردم که دیگه چی بهش بگم که یوهو پرتو های ضعیف نورش رو به صورتم تابید و انگار که میخواست نوازشم کنه. خندیدم چیه حوصلت سر رفته؟ میخوای برات اهنگ بخونم؟ باشه!
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عالی بووود
باید ادامش بدییی
چشم مرسی عزیزم❤
فرصتتتتتتت
آره ادامه بدهههههه عالیییییییییی بوددددددددد پارتتتتتت بعدیییییییییییی لطفااااااااااااا 💙💙❤️❤️💙
خیلی ممنون چشم💕
لطفا بگو که زود ب زود میزارییی
سلام خیلی ممنون انشالله سعی میکنم زود به زود بزارم 🌹