
دیروز اشتباه زدم 9 به جای 10 پس دوباره میذارم پارت اخر فصل1 رو اگه میخواین مرتب باشه برین داخل لیست فیک زندگی چندگانه ارو ناظر بنشر♥♥
ارو ویو:تو فکر بودم که بابام ترمز زد بابا:خب بچه ها رسیدیم کارهای پروازتون از قبل انجام شده اینهم بلیط ها من باید برم برام کار پیش اومده مراقب خودتون باشید زنگ هم فراموش نشه لطفا خدافظ من و تهیونگ:خدافظ بابا تهیونگ از داخل صندوق چمدون هامون رو برداشت و برای من رو داد دستم رفتیم طرف فرودگاه داخل شدیم و متنظر موندیم تا اینکه شماره پروازمون رو صدا زدن چمدون هارو بررسی کردن و فرستادن طرف هواپیما من و تهیونگ هم باهم به سمت هواپیما رفتیم و سوار شدیم شماره صندلی من 19 و تهیونگ 20 بود خوشبختانه کنار هم بودیم
من کیفی که اماده کرده بودم رو گذاشتم بالای سرمون و نشستم هندزفری ام رو در اوردم و یه اهنگ پلی کردم تهیونگ هم داشت انیمه میدید از شانس خوبی که داشتم صندلی من کنار پنجره بود و میتونستم بیرون رو ببینم سرم رو به شیشه تکیه دادم و چشمام رو بستم توی ذهنم:ارو بری اونجا چه اتفاقی میوفته؟باید چکار کنی؟ادیشن چجوریه؟و...... تو همین فکر ها بودم که با صدای مهماندار هواپیم به خودم اومدم مهماندار:خانم لطفا گوشیتون رو در حالت پرواز قرار بدید میخوایم حرکت کنیم زیر لب باشه ای گفتم و انجام دادم یعنی هنوز بلند نشده؟
بعد چند دقیقه هواپیما بلند شد اولش یکم استرس گرفتم ولی بعد دیگه برام مهم نبود تهیونگ هم همین اول کاری محو انیمه شده بود اصلا متوجه اطرافش نمیشد بعد 6 ساعت رسیدیم به سئول من کیفم رو برداشتم و از هواپیما اومدم بیرون(چمیدونم پیاده شدم برای هواپیما چی میگن؟)تهیونگ هم پشت سرم اومد رفتیمو چمدون هامون رو تحویل گرفتیم بعد تهیونگ گفت که باید تاکسی بگیریم سوار ماشین فرودگاه شدیم و ادرس کمپانی رو دادیم
به کمپانی که رسیدیم چندتا بادیگارد جلو در بودن و نذاشتن وارد بشیم بعد تهیون یه چیزی نشونشون داد و اونها هم معذرت واهی کردن رفتیم تو تهیونگ از منشی اونجا یه سوال کرد بعد زفتیم به طبقه 5 اتاق مدیریت در زدیم و وارد شدیم تهیونگ ی تعظیم کوچولو کرد ولی من از این رسم خوشم نمیومد پس یه سلام کردم مدیر(همون پی دی نیم خودمون مدیر راحت تره برام):خوش اومدی تهیونگ ایشون خواهرته؟ تهیونگ:بله من:کیم ارو هستم اجوشی مدیر:خوشوقتم همه پی دی نیم صدام میکنن شما هرچی راحت هستین بگین بعد یه بلیط بهمون داد گفت برید هتل ان سی(اسم منداوردی)ماهم خدافظی کردیم و تاکسی گرفتیم و رفتیم به هتل
رفتیم داخل هتل بزرگ و خوبی بود تهیونگ میگفت به خاطر من این هتل رو داده بار قبلی هتلی که داده جالب نبوده رفتیم بالا یکی از دیوار های اتاقش کاملا شیشه بود و ویو قشنگی داشت و یه تخت دونفره بزرگ هم وسط اتاق بود چمدون هامون رو اوردیم و لباس هامون رو عوض کردیم و کمی استراحت کردیم قرار بود از فردا شروع کنیم تهیونگ به عنوان کار اموز و من هم باید ادیشن بدم فقط فردا رو برای تمرین دارم تهیونگ رفت خوابید من یه زنگی به مامانم اینا زدم و براشون گفتم چیشد و بعدش خوابیدم اینقدر خسته بودم که تا سرم رو روی بالش گذاشتم خوابم برد.....
خب رسیدیم به پایان فصل اول خوشتون اومد؟داستان رو ادامه بدم به نظرتون؟منکه فکر نمیکنم خیلی حمایت ها پایینه من که راضی نیستم برای تست ها زحمت میکشم هر کدوم 40تا 1ساعت و 20دقیقه طول میکشه درست کردنش😟اگه نظری هم دارین بگین اضافه میکنم خوب باشه ناظر بنشر♥♥
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت 11 گذاشتم رد شدش دوباره اپ کردم دعا کنید منتشر بشه💔
عالییی
💗
عالیییی
💛💜