لایلا پارت شش
🌌ثور و لوکی با کمک هم لایلا رو در حالی که همچنان داشت هذیون می گفت و غصه می خورد از روی زمین بلند کردن هر کدوم زیر یه بازوش رو گرفتن و به سمت اتاق لایلا حرکت کردن.ثور رو به لوکی کرد و گفت : خب چی شد خاطراتش دیدی؟
لوکی که همچنان از کاری که با لایلا کرده بود ناراحت بود و داشت خودشو سرزنش می کرد با صورتی ناراحت رو به ثور برگشت و تمام چیز هایی که توی خاطراتش دیده بود برای ثور تعریف کرد از ماجرای معلم دیوونه و مادر پدر لایلا تا خاطراتش در مورد آزگارد و خانواده جدیدش...حتی ثور هم شوکه و ناراحت شد...واقعا انقدر به لایلا اسیب زده بود ؟
می خواست بیشتر به این موضوع فکر کنه که به اتاق لایلا رسیدن🌌
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
جوری که تمام بدنم با داستان ریتم میزنن:)))
💃🏻اینجوری؟
همونه😹
😁
داستان داره غمگین میشههه
هی هی هی هی
کجاشو دیدی
چی
ها هیچی هیچی
شما وانمود کن چیزی نشنیدی🌚
بدتر مشکوک شدم که
اشکال نداره🌚
بزرگ میشی یادت میره🌚
هعیییی
هی هی هی
اندوه فراواننننن
هق نه نباید اینطور بشه اینجا های داستان همیشه یکی به چوخ میره🥲💔💔💔💔
شما فعلا بخون
عوا تو چرا خونه ای😹
چون امتحان دادم🥲
و ما بدبختایی که به خاطر تعطیلیا بعد امتحان کلاس داشتیم و دوباره روز بعدش امتحان🗿💔💔💔💔💔💔💔
حالا خوب دادیع؟
هیچی رو خالی نزاشتم
همین این خوبع...
من زبان همه سوالات تستی رو شانسی زدم که ۴ نمره بود معلمه اومد بالا سرم چک کرد گفت آفرین همش درسته به جز یکی🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿اگر همه امتحانامو اینجوری می دادم الان تو لول پایین نبودم🤌🏻
خدا بده از این شانسا🗿🤌🏻
گودرت🗿🤞🏻🍻
🗿🤙🏻
ش......ت😂چرا توفیق نیسسسسس بابام اومد ولی یه اسلاید خوندمممم
بقیه هم می خونی و اشک میریزی
نهههه می خونم🥲هق😐
هه هه هه هه
دیگه الان گوشیو می خاموشمممم
نخاموش
خیلی رومخمع عاح...
عاح...
ش......ت دارم وسوسه میشم بشینم بخونم با اینکه صد تا کار دارم😐💔
یوهاهاها