
سلام 😉 پارت دوم لایک و کامنت لطفاً میرم ادامه داستان می خوانیم 💓💓💓💓
ا.ت : پرنده را بردم خونه و زخم بالش بستم که یک دفعه، پرنده سلام کرد من خوشکم زده بود چرا این پرنده سلام کرد منم با تعجب و کمی ترسم سلام کردم پرنده : اسم من لونا هست اسم تو چیه ؟ ا.ت ممن ..... ا.ت هستم (به جای پرنده می نویسم لونا ) لونا: من پرنده اسرار آمیزی تو باید در باره من تو فضا مجازی خونده باشی
لونا :آخ من باید برم تو اون دنیا منتظر من ا.ت :دنیای بعد مرگ یعنی تو مردی ؟ لونا :نه من نکردم و اون دنیایی که من ازش اومدم دنیای مرده ها نیست برای زنده هاست ولی یه فرقی داره اونم اینه اون دنیایی که من ازش اومدم فقط برای آدم های که درد و رنج زیادی کشیدن. ا٫ت در دلش : یعنی چی چرا اینجوری حرف میزنم همچین دنیای که وجود نداره (باو حشت گفت ) بلند گفت : تو یه پرنده بودی رفتی اون دنیا ؟ آخ این چه سوالیه خب معلومه دیگه
لونا : برای اینکه بفهمید باید با من بیای لون دنیا من میدونم پدر و مادرت جونشون از دست دادن پس تو هم درد و رنج زیادی کشیدی فقط یه سوال مهم در رابطه با خانوادت تو فامیلی داری ؟منظورم مادر بزرگ دوست عمه دایی از اینا )ا٫ت ٫: نه بابا اگه داشتم که تو این خونه تنها با زندگی نمی کردم لونا : خوبه پس با من بیا موطمئن باش اونجا راحتی ا٫ت : نمی دونم چی بگم الان اونقدر ترسیدم که نمی دونم چه کاری باید انجام بدم .
لونا : نیازی نیست کاری کنی فقط بگو میام بقیه کارا با من ا٫ت : میام من که دیگه چیزی برام نمونه از کل دنیا همین یه خونه اونجا چه جور جایه ؟ لونا. خودت میفهمی ا٫ت : باشه پس بزار من لباسام جمع جور کنم بیام لونا
لونا : نیازی نیست اونجا می تونیم لباس بخریم ا.ت. چرا باید اونجا لباس بخریم همین جا لباس بر میداریم که اونجا لباس داشته باشیم لونا : به نفس عمیق بکش و آروم باش اونجا میتونیم بدون دادن پول لباس و هرچیز دیگه بخریم . ا.ت اونقدر خر زوق شد این شنید که اصلا تو حال دیگه ای بود. به خودش اومد و گفت : باشه پس من برم موهام مرتب کنم یه لباس بهتر بپوشم بریم .
لونا : باشه فقط زود تر بیا ا.ت رفت و زود برگشت لونا : حالا دیگه بریم ا.ت. باش بریم فقط چجوری ؟ میرم ؟ لونا : دو دقیقه وایسا. اون با من. بعد یه وردی خوند که یه در ظاهر شد لونا : بیا تو دیگه اتفاقی نمی افته ا.ت با ترس رفت تو ولی خیلی هیجان داشت ض
ا.ت : رفتم تو بوی گل رز می اومد خیلی حس خوبی بود در در حال حرکت بود که یک دفعه ایستاد من ترسیدم ولی به روم نیاوردم لونا : خب در وایساده پس رسیدیم به این دنیا 💖 حالا بیا بریم داخل دنیا بدو من باید به شهردار خبر بدم که یه فرد جدید داریم ا.ت در دلش : لونا چجوری همه این کار ها انجام می ده با اینکه یه پرنده هست . واقعا برام سواله لونا بیا دیگه ا.ت : باشه اومدم بعد رفت به دنیای دیگه
وقتی رفتن تو اون دنیا لونا به یک دختر زیبا تبدیل شد ا.ت : هاااا تو آدمی پس چطوری تو اون دنیا پرنده بودی . (ا.ت اونقدر تعجب زده بود از لونا که به شهر دقت نکرد لونا : همه چیز میگم ولی الان فقط به شهر نگاه کن و از اون زیبایی لذت ببر. ا.ت : به شهر نگاه کرد . وایییی چه شهر خوشگلی چه آسمون آبی چه هوا تمیزی چه چمن سبز خوش رنگی چقدر همه چیز اینجا زیباست لونا اسم این شهر چیه ؟.........
دوستان این پارت هم به اتمام رسید خیلی ممنون که خوندین نظرتون درباره داستان بدین حتما چالش : اسم شهر حدس بزنید مواظب خودتون باشید 💖💖💖💖💖
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)