
حمایت کنید( ناظر عزیز منتشر کن لطفا 🙏)
یک دفعه اخماش رفت تو هم و گفت آهای اصلا چرا ما ۵ ساعت اینجا ایستادیم لطف کنید بیاید بریم من خوابم میاد یا اصلا نمیخواید بخوابید حداقل یه فکری کنید خنده ام گرفته بود با لبخند بهش خیره شده بودم اره میدونستم خودم نمیخواستم باور کنم که من ع، ا، ش، ق، ش شدم داشت میرفت که برگشت و گفت کله خراب باشما هم هستم ها اینجوری هم نگام نکن گرفتی اصلا تو مخم نمیگنجید چرا باید یه پرنسس اینجوری حرف بزنه برگشتم سمت و گفتم از دست تو بریم عمه هانا من و نوا به سمت کلبه ها حرکت کردیم ما به سمت کلبه ای که اهالی شهر بهمون داده بودن رفتیم عمه هم به سمت خانه ی خودش من سمت راست نوا میخوابم جولی هم سمت چپ نوا هم وسط ما تو رخت خواب بودیم هیچ کدوممون نخوابیده بودیم و به سقف خیره شده بودیم جولی یکدفعه از جاش بلند شد و نشست و گفت شما دوتا نمیخواید بگید چه مرگتونه نوا هم بلند شد و نشست سرشو پایین انداخت و گفت نمیدونم هیچی نمیدونم اصلا نمیفهمم که چی به چیه ما کجاییم چرا باید یکی از ما پادشاه اینجا باشه اصلا چرا اومدیم اینجا من باید از شما مراقبت میکردم منم بلند شدم و گفتم بانوی من این ماییم که باید از شما مراقبت کنیم نه اینکه شما از ما میشه انقدر این کلمه محافظت یا مراقبت از ما رو نگید جولی بهم یه نگاه به من انداخت و بعد به نوا خیره شد و گفت اره راست میگه نوا این ماییم که باید از تو مراقبت کنیم تو شاهدخت مایی تو ملکه ی آینده ی مایی میفهمی دیگه چی میگم نه؟
نوا به طرز ناگهانی پرید بغل جولی و هق هق هاش شروع شد جولی، جولی منو میبخشی دیگه نه مگه نه رفیق معذرت میخوام که تو رو تو خطر انداختم اما تو چی؟ تو داری از من محافظت میکنی من باعث تموم بدبختی هاتم اما تو بهم امید دادی تو باعث شدی من شاد بشم من تورو خیلی دوستت دارم منو ببخش رفیق منو ببخش که بهت آسیب زدم منو ببخش که الان باعث شدم دوباره از مادر و خواهرت دور بشی من دوست ندارم تو ترکم کنی من دوست ندارم تنها باشم میشه ترکم نکنی میشه؟ دیگه منم اشکام داشت جاری میشد دوست داشتم بغلش کنم و بگم اگه همه هم ترکت کنن من باهاتم اما جولی سر نوا رو نوازش میکرد اونم اشک هاش ریخته بود رو گونه اش همینجوری که داشت نوا رو به خودش میفشرد گفت چی داری میگی تو دختر معلومه که توی احمق رو ترک نمیکنم مگه میتونم خواهر کوچولو مو ترک کنم مگه میشه پرنسس خوشگلم رو ترک کنم تو رفیقمی من تو رو بخشیدم تا باهات دوست بشم الان تو داری چی میگی منم دوستت دارم چون تو باعث شدی من چشمم باز بشه و دست از انتقام بردارم دختر تو فرشته ای میدونستی؟ ،،، از اینکه نمی تونستم بین دو تا دختر قرار بگیرم ناراحت بودم کاش میشد من نوا رو آروم کنم کاش میشد حداقل به من میگفت اوپا( داداش) اگه بهم میگفت اوپا بهتر از آرسام خالی بود خب چه انتظاري هم میره اون پرنسسه و منم محافظ شخصیش اما اگه من پادشاه باشم چی نوا منو... بیخیال مگه بچه شدی پسر اگه تو پادشاه بشی جون اون تو خطر میوفته پاک قاطی کردم زدم به سیم آخر خواستم پاشم برم بیرون که
یکی دستم رو گرفت برگشتم و با چشمای خاکستری مواجعه شدم چرا تا حالا به چشماش دقت نکرده بودم چشماش تو تاریکی برق میزد با بشکنش به خودم اومدم نوا:کجایی؟ میدونی چند بار بهت گفتم کجا داشتی میرفتی میدونی کجا داری میری میدونی داشتی منو ترک میکردی یعنی تو این شرایط میخوای بری نمیخوای فکر کنی ببینی چرا باید تو پادشاه اینجا باشی با توام ها مثل اینکه اصلا اینجا نیستی. آرسام : بانوی من میشه درباره این حرف نزنیم نمیخوام دوباره یاد این بیوفتم که چرا باید پدرم منو دزدیده باشه نمیخوام الانم میشه برم بیرون هوا بخورم داشتم قدم اولم رو بر میداشتم که نوا از پشت گفت نه اجازه نمیدم و دستم رو محکم کشید افتادم ر. و. ش اوه، اوه وضع خراب بود خواستم پاشم که بدتر شد با چشمای گرد شده داشتم بهش نگا میکردم اونم همین جوری بهم نگا میکرد یه لحظه نگاهم رفت رو جولی که داشت با خنده بهمون نگا میکرد دیگه بیشتر از این نمیشد تو این حالت بمونیم دوتا سرفه کردم و از روش بلند شدم گونه هام سرخ شده بودن قلبم تند، تند میزد نمیتونستم به نوا نگا کنم یا بیشتر از این اینجا بمونم از کلبه زدم بیرون و در هم بستم به در تکیه دادم نفس، نفس میزدم این دیگه چی بود چرا باید اینجوری میشد اه، اه آبروم رفت اگه وقتی از اینجا اومدیم بیرون جولی به همه بگه چی اگه نوا بره به پادشاه بگه چی؟
به خدا حکمم اعدام میشه* جناب آرسام رالف شما به جرم افتادن رو پرنسس بازداشت هستید و پس از طی مراحل قانونی حکم شما اعدام خواهد شد* آییی نه فکرشم بده اما اگه اینجوری باشه آبروی خود نوا هم میره مردم فکر میکنن که.. آخ ذهن مریض قشنگ من میشه آروم بشی یا آرومت کنم به خدا خنگ شدم هوا سر بود نمیتونستم بیشتر از این بیرون بمونم اما چه کنم که نمیشد برم تو ولی دل و زدم به دریا و درو باز کردم و با چهره ی بهت زده نوا روبه رو شدم هنوزم تعجب کرده بود درو سری بستم اصلا بیخیال همینجا میخوابم( از زبان نوا ) هنوز تو بهت بودم خودم این کار احمقانه رو کردم اخه دختر یکی نیست بهت بگه تو که پسر مردم رو میکشی همین میشه دیگه جولی هم دوشت اون ور میخندید ای رو آب بخندی شل مغز برگشتم سمتش و گفتم جولی میشه نخندی که در باز شد آرسام چند دقیقه به داخل نگا کرد و بعدم سری درو بست و رفت ای خدا من چه غلطی کردم اخه جولی باخنده برگشت بهم گفت به جای اینکه به کار خیلی قشنگت فکر کنی برو بچه ی مردم رو بیار خونه یخ زد بیچاره اگه سرکا بخوره هم تو مقصری با شنید کلمه مقصر به سمت در دویدم و درو باز کردم آرسام سرشو چرخوند و بهم نگا کرد و با لکنت گفت من واقعا به گفتم هیچی نگو منم مقصرم بیا تو سرما میخوری اونم با قدم های سست اومد داخل جولی با خنده گفت بگیرید بخوابید دیگه منو و آرسام با خجالت بهم نگا کردم وای چرا باید کنار ایشون بخوابم اونم بعد این اتفاق هیچی نگفتیم و فقط دراز کشیدیم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام آجو عالی بود
حالا که وقط آزاد بیشتر دارم تو پارت نمیذاریییی💔😐
😅به خدا تو برسیه البته این نه اون یکی داستانم 😐💔✌
عالی بود آجی
ممنون واقعا ممنون که حمایت میکنی آجی جونم ❤
چقدر قشنگ بود🥺
بعدیو زود بذار به خاطر من
خب یکم بیشتر عاشقانهش کن 🙏🏻😉
چشم فردا اگه وقت کنم میذارم 🙂
عاشقانه که میکنم اونا به موقعه اش 😉😆
و البته بلا هم سرشون میارم 😆
مرسی
نه بلا نه😭
دلم واسشون میسوزه
10
9
8
7
6
5