
(فلش بک )فلورا : نگاهی سریع به کایدن انداختم و فریاد زدم :چرا گولش رو خوردیم ؟ کایدن بهم نگاه نمی کرد. من مطمئن بودم پدرم رو نکشته بودم. کایدن بهم نگاهی کرد و گفت : هرکاری که من و کایرا می کنیم برای بقا امپراطوری هست ! ♡این امپراطوری بره گم شه !کایرا ! همه ی بدبختی های من زیر سر اونه !♤ نه فلورا ! ♡چرا نه ؟ کایدن تو پدرم رو کشتی ! برادرم رو فراری دادی ! منو از نفرین اقیانوس بیدار نکردی ! و الان حتی اجازه نمیدی بچه هام رو ببینم. ♤ فلورا من واقعا دوست دارم ولی ... ♡ کایدن ای کاش هیچ وقت تو اون کالسکه کوفتی بهت چواب مثبت نمی دادم. از اتاق خارج شدم . به اسنو و بوک نگاه کردم. نمیدونستم باید چیکار کنم. چطوری از این گندی که بالا آوردم فرار کنم. بلونا : از پنجره بیرون رو نگاه می کردم. داشت برف پی بارید . نگاهی به ماریبل و آرینا کردم که داشتند آماده می شدند . بهشون گفتم:من نمیفهمم الان باید به خواب هایی که می بینم اعتماد کنم یا به ققنوس ؟ ♢ به هر کدوم که میخوای ! ⊙ راست میگه . ققنوس روح من بود ولی بعد از شنیدن ققنوس سیاه نمیدونستم قضیه از چه قراره . ♢ بلونا تو حالت خوبه؟ ♡ شما دوتا برید دنبال تیکه دوم گردنبند من باید بدم کتابخانه قصر . ⊙♢ چی ؟ چرا ؟ ♡ باید این شک و گمان را تمامش کنم برای همیشه .
ماریبل : با آرینا از برج خارج شدیم. آرینا گفت : بیا تقسیم کار کنیم . من میرم تو اتاق ماتریس که برای گزارش دادن اتاق رو بررسی کنم . تو هم برو به قصر کارلوس و کاول ، جایی که قبلا تینا زندگی می کرد. ⊙ باشه . راهمون جدا شد و من به سمت قصر می رفتم . درش رو که باز کردم دیدم این قصر نسبت به قصر بلونا خیلی برتره. همانطور که به سمت کتابخانه قصر می رفتم درش رو که باز کردم با سیلی عظیم از خاک مواجه شدم . دستم رو تو هوا تکون دادم و سعی کردم چشمام رو باز کنم. این کتابخانه واقعا بزرگ بود ولی انگار استفاده ای نداشت . قفسه ها را می خواندم تا به قسمت تاریخ رسیدم . از طبقه پایین تر شروع کردم و همه کتاب ها رو چک می کردم. تو همشون فلورا رو بدترین زن موجود جلوه داده بودند. یک سری کتاب هم در مورد کایدن بود و یک سری هم تاریخ جنگ ها بود. تا جایی که قدم می رسید قفسه ها را چک کردم بعدشم نوبت نردبان بود . نردبان رو گذاشتم زیر پام و ازش بالا رفتم . همون موقع تو طبقه آخر یک کتاب توجه ام رو جلب کرد :( دفترچه خاطرات تینا کاستال) دفترچه خاطرات را اومدم بردارم که نردبان زیر پام لغزید . نتونستم تعادلم رو حفظ کنم و افتادم پایین همون، انتظار داشتم زمین سرد کتابخانه را حس کنم ولی وقتی چشمام رو باز کردم با پرنس دوم ، کارلوس رویس مواجه شدم .
آرینا : اتاق امپراطوریس واقعا بزرگ بود. بالاخره از روی صندلیش بلند شد و گفت : پس بلونا هرروز جادوش بیشتر میشه . ♢ بله ! ■ تو و اون دختره دقیقا چه غلطی می کنید . ♢ ما دنبال نقطه ضعفشون هستیم. ■ تا کی؟ £ بانوی من ! ■چیه ؟ £ امپراطور تو اتاق مهمان منتظرتون هستند . ■ خدای من! چرا اینجا نیامدند... تو همینجا صبر کن تا من برگردم. منتظر موندم، وقتی مطمئن شدم امپراطوریس رفته ، رفتم سراغ میزش . کشو ها رو باز و بسته کردم و زیرشون هم بررسی کردم. رفتم سراغ کمد مدارک همه ی مدارک و کتاب ها رو چند بار بررسی کردم. هیچی توشون نبود .همون موقع که داشتم قدم برمیداشتم یک چی زیر پام صدا داد. نشستم روی زمین و کاشی را بلند کردم. یک برگه زیرش بود ولی به زبان باستانی . تاش کردم و گذاشتم تو جیبم و کاشی رو سر جاش قرار دادم،و برگشتم جایی که اول ایستاده بودم. همون موقع ماتریس در رو باز کرد و با صدای عصبی گفت : اون...اون زنیکه ! ♢ چیزی شده بانوی من؟ ■ ببین دختر جون ! از الان به بعد به هیچ عنوان بلونا رو تنها نذار ، سعی کن هرطور شده آسیب ببینه ! ♢چ...چشم ■ و اینکه این سم رو برای مواقع ضروری داشته باش . ♢ چشم بانوی من . ■ خوبه حالا مرخصی ! از اتاق خارج شدم و به شیشه تو دستم نگاه کردم. این سم از قوی ترین سم های موجود بود . برداشتم و تو جیبم گذاشتم . تا حالا این همه ترس ندیده بودم.
بلونا : تو کتابخانه قصر اصلی ، جایی که همه ی تشریفات صورت میگیره . داشتم دنبال دفترچه خاطرات فلورا میگشتم که صدای باز شدن در را شنیدم رفتم بین قفسه ها و ایستادم . ■ تمومش کن کاول! □ چرا ولونای من ؟ ■ روی من مالک نشو ! میدونی چقدر ازت بدم میاد ؟ □تو که دوست نداری بقیه بفهمند فلاوردای هستی ؟ ■ بسه ! لطفا ، التماست میکنم! □ شرمنده . یعنی کاول دیگه چیا می دونست ؟به آلیسا نگاه کردم که روی شونه من نشسته بود . همان موقع در دوباره باز شد و کاول دست ولونا رو کشید و رفتند زیر میز مطالعه . یک خدمتکار بود . چند تا کتاب روی میز مطالعه گذاشت و رفت . کاول و ولونا از زیر میز خارج شدند. کاول گفت : فعلا خداحافظ و از اونجا دور شد . ولونا نشست رو صندلی . موقعیت رو امن دونستم و رفتم سمتش . ♡ درود بر پرنسس تاج ■ اوه !درود بر پرنسس امپراطوری . نشستم روی صندلی بغلیش ♡ همه چیز رو شنیدم . ■... ♡ ولونا تو فلاوردای منی!بیا پیش من ! کاول چطوری میخواد ثابت کنه اونم وقتی که من بهت دستور تبدیل ندادم ؟ ■ نمیدونم ♡ اون چی ازت میخواد ■ اون میخواد من به ... صدای قیژ در صداش رو متوقف کرد. ♡ بیا بریم بعدا بهم بگو !

ماریبل: سریع از بغل کارلوس پریدم پایین . پوزخندی زد و گفت : نظرت چیه اون جادو تغییر شکل رو پاک کنی ماریبل رویزان ؟ ⊙ تو ... ● من خیلی خیلی باهوشم! جادو رو پاک کردم. خواستم از اونجا برم که گفت : این رو نمیخوای؟ ⊙دفترچه خاطرات دست تو چیکار میکنه ؟ ● ببین ماریبل خانم اگه بلونا چیزی به من نگه تو باید بگی ، نمی خوای بدمت دست مادرم که ⊙ساکت شو! ● اگه تو نمیگی پس ... ⊙ من نمیتونم ولی بلونا بهت میگه فقط بیا بریم. ● خوبه ! خوبه ! ⊙ راه بیفت ! ازش بدم میومد. یک پرنس بی عرضه . همان طور که داشتیم کنار هم راه می رفتیم . یکدفعه گفت : راستش من الان کار دارم بعدا میام . تعجب کردم . چرا یکدفعه پبچوند رفت ؟ تا به خودم اومدم دفترچه خاطرات تو دستم بود تا برج دویدم. بلونا : بعد از اینکه یکم به ولونا آب دادم خورد ، آرینا یک برگه کاغذ گذاشت تو دستم . گفتم : بذارش کنار تا ماریبل بیاد . همان موقع در با شتاب باز شد . ماریبل نفس نفس زنان جلو در ایستاده بود . ♡♢ ماریبل خوبی ؟ ⊙ نه ! ♡ باز چیکار کردی ؟ ⊙ وقتی رفته بودم قصر کارلوس و کاول تونستم دفترچه خاطرات تینا رو کشف کنم ولی کارلوس پیدام کرد و فهمیدم اون هویت منو میدونه داشت میومد اینجا ولی یکدفعه پبچوند و رفت . ♡ از دست تو ماریبل ، فعلا کارلوس مهم نیست ، کاول میدونه ولونا یک فلاوردای هست ... ولونا نظرت چیه ادامه حرف تو کتابخانه ات رو بگی ؟ نفس عمیقی کشید و گفت : اون میخواد من به اولیویا بپیوندم .♡♢⊙ اولیویا کیه ؟ ¤منم ! سرم رو چرخوندم و با دختری چشم تو چشم شدم. اون چشم ها ، چشم های همون دختر دیشبی بود ! ¤ اولیویا منم تنها وارث حقیقی جادو و اقیانوس !(عکس اولیویا)
خب چطور بود ؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی یه مدت نبودم خیلی پارت گذاشتی خیلییی زیاد حقیقتا چنماه نبودم پس طبیعیه🗿
راستی عیدتم مبارک
مرسي قشنگم
عيد تو هم مبارك سال خوبي برات آرزومندم😍😍😍😍😍
مرسی همچنین
عالیییبوددد
بهبهاولیویاقانومچهخوشگلهه
شیپماریبلوکارلوسسسسسس
مرسي
زياد به اين شيپ وابسته نشووووو
عهههچرااااااااااخبببایزاناوبلوناااااچیییییییی
دیگهحوصلمنمیشهازاولبخونمازاینجادارممیخونم
كار خوبي كردي
مرسیییی
انقدر داستانات خوبه که نمیشه به زبون اورد چقدر عالین
ممنون خوشگلم
اجی جونم لینکی که برای پارت قبل گذاشتی باز نمیشه تلاشم رو میکنم که سر در بیارم
تلاشت رو بکن
به خدا اگر آخر هفته ها حداقل ننویسی یه بلایی سر خودم میارمممم
نکن عزیزم
می نویسم
عالییییییی
مرسی♡
ممنون
خواهش میکنم
تست عالیههه عزیزم ادامه بده🙃❤️
تست لایک شد ❤️
فالویی فالوم کن ( بک بده)
هایی کاوایی میخوای مقدار امتیازی که داری بیشتر بشه^-^؟
پس چرا به بانک آرمی یه سر نمیزنی•~•¡؟🏦💜
اینجا میتونی پولت رو پس انداز کنی و هم سودش رو بگیری●~●💚
اگه خواستی به لینک زیر سر بزنو حساب باز کن. 👇
https://testchi.ir/polls/97100
ببخشید به خاطر تبلیغ اگه خواستی پاک کن یا پین کن🥲❤️