
ناظر منتشر کن لطفا🥺 پارت بعدی پارت اخره؟ شاید:)) تولد ته مون مفارک باشه. میدونم دیروز بود😃 تفلد تفلد تفلدش مبارک.😐 چق لوسسسس اه.
بالارو بخون👆 جیمین بود. چرا به یجی هم گفته بود بیاد اینجا؟ یک نگاه به یجی کردم خشکش زده بود. جیمین بدون پلک زدن نگاهم میکرد. یعنی با یجی چیکار داره؟ جیمین: تو اینجا چیکار میکنی؟ ا.ت: چیه انتظار نداشتی با بهترین دوستم بیام رستوران که با یک فرد مثلا غریبه تنها نباشه؟ جیمین: حالا که میبینی اشناام برو. یجی: چخبره؟ چتونه؟ خودم ازش خواستم بیاد. ا.ت: دلم نمیخواد برم ببینم میخوای چیکار کنی. جیمین: واسه خودت میگم. یجی: بشین ا.ت فعلا حالا. ا.ت: بیا اونور. دستشو کشیدم و بردمش کنار... ا.ت: یجی میدونی که هرچی بشه باید قبلش فکر بکنی اره؟ یجی: باشه هرچی شد اول فکر میکنم بعد جواب میدم. ا.ت: افرین. اگه مثلا هر سوالی پرسید ازش بخوا که بهت زمان بده تا فکر کنی باشه؟ یجی: خب حالا مثل مامانا رفتار نکن. ا.ت: افرین. بریم بشینیم حالا. رفتیم نشستیم و غذا سفارش دادیم. من چون رژیم بودم هنوزم (مربوط به قسمت اول) سالاد سفارش دادم تا خیلی وزنم بالا نره و همین که هستم بمونم. جیمین دوکبوکی سفارش داد و یجی هم سوشی سالمون. وقتی غذا ها اومدن شروع به خوردن کردیم که یهو جیمین شروع به صحبت کرد. جیمین: ا.ت مطمئنی میخوای گوش کنی؟ ا.ت: اهم مطمئنم.
جیمین: خب باشه. خانم یجی من از شما خواستم اینجا بیاید چون باهاتون کار داشتم. یجی: خب بفرمایید. جیمین: شما ارمی درسته؟ یجی: بله. جیمین: اگه یکی از اعضا بهتون درخواست بده که باهاش قرار بزارید جوابتون چیه؟ یجی: اممم باید یکم فکر کنم. اروم زدم بهش و خیلی اروم بهش گفتم... ا.ت: وای دیوونه منظورم این چیزا نبوددددد اخه اینم فکر کردن میخواد؟ جیمین: ❓😳. یجی: به احتمال 99٪ قبول میکردم. جیمین: خببببب. راستش من از شما میخوام که با من قرار بزارید. ا.ت: 🤦♀️. یجی: 😱. ا.ت: انقدر ضایع بازی در نیار. (اروم) یجی: باید فکر کنم. اگه میشه بهم وقت بدید. ا.ت: یسسس جیمین: چته ا.ت خوشحال شدی؟ فکر میکردم از درخواستم ناراحت بشی. ا.ت: برای چی ناراحت بشم؟ جیمین: احساس نمیکنی من به همه 👁 دارم؟ ا.ت: نه🙄. یجی: اقای پارک... جیمین: جیمین صدام کن. راحت باش. یجی: باشه. جیمین من باید خیلی به این مسئله فکر کنم چون یکم سخته بهم وقت بده. جیمین: باشه پس بهش فکر کن. غذاتونو بخورید سرد میشه.
(در راه برگشت) یجی: ا.ت میگم. ا.ت: بوگو. یجی: اگه قبول کنم تو ناراحت میشی؟ ا.ت: چرا ناراحت بشم؟ یجی: نمیدونم احساسم اینو میگه. ا.ت: خودتم میدونی من با تهیونگم😌. یجی: ای شیطون😂. ا.ت:😂. یجی: پس بزار بهش پیام بدم بگم قبوله. ا.ت: نه نه نه نه نه سنگین باش. نزار فکر کنه خیلی هیجان زده ای. یجی: پس کی بگم؟ ا.ت: بزار دو سه روز بگذره بعد شاید اصلا خودش پرسید یا شاید دوباره خواست ببینتت. یجی: راست میگی. (بعد رسوندن یجی به خونش دم در خونه) با جیمین رسیدیم و دوباره دیدمش. بهش سلام کردم و باهم وارد خونه شدیم. همه تو سالن بودن و چشماشون گرد بود که باعث میشد احساس بدی بهم بده و ترسناک بودن. خیلی برام سوال بود که چرا دارن اینشکلی نگاهمون میکنن حتی تهیونگ هم اونشکلی نگاهمون میکرد که واقعا اعصابمو خورد کرده بود و از طرفی منو میترسوند. با نگاهاشون احساس کردم یک اتفاقی افتاده. تهیونگ: دوتایی باهم کجا رفته بودید؟
حیححححح
نتیجه چک کن.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
راستی ی نظرسنجی کذاشتم میخوام فیک بنویسم انجامش بدید ممنون
پین؟
نظرسنجی گذاشتم شرکت کنید
من رئیس بانک هستم
اگر شما میخواهید که امتیاز جمع کنید
و چیزی که دوست دارید رو بخرید میتونید با گرفتن وام یا پس انداز کردن پول در بانک کلی امتیاز جمع کنی🙂♡
و راستی ما هر هفته قرعه کشی داریم و جایزه ان 5000
امتیاز هههه✪✪✪
پس منتظر چی هستید زود به پیوی بیایید یا در نظرسنجی نظر خود را بگویید
۲تست آخرت لایک و انجام شد حمایت از ۲تست اخرم؟!
تروخدا ادامش بده لطفا
تموم شد ول تموم نشده
عالییی
متاسفم ولی.... پارت بعد رو بذار دیگه اوینا جان :|
راستی میشه فیک منم بخونی نظر بدی؟
دارم میزارم
حتما میخونم.
اوینا اسمه یا غلط تایپیه؟ اگ اسمه بگم منو توی تستچی با سه تا اسم میشناسن. می نا، یونا و مانیا🖤
غلط تایپیه ببخشید خیلی از وقت ها کلماتی که مینویسم عوض میشن منظورم یونا بود♥
مرسی
پولم نمیخوام بت ایده میدم تازه نصف امتیازامم برا توو😐❤
🤣
پارتبعدددد
الان میزارم
مانیا ژون اکم پرید میشه فالوم کنی بک میدم🤍