
ناظر لطفا منتشر کن🥺 شماها که فیک منو میخونید فقط به نفعتونه پارت بعدیو نخواید وگرنه... دیگه خود دانید.
(اتفاقات جیمین) اها باید به پیام بدم. خداروشکر شمارشو برداشتم. اوففف. خب چی بنویسم. اره فکر خوبیه. مینویسم {شنبه ساعت 4 کافه....} عالیه اینشکلی ناشناس میمونم و بعدش باهاش حرف میزنم و ازش میخوام که باهام قرار بزاره. من چقدر زرنگ و باهوشم اخه این همه مغز رو از کجا اوردم😌. (هعییی) خب امیدوارم موفق بشمممم. صدای چیه؟ اوه اوه اوه بزار برم بیرون. جیمین: بچه ها چخبره؟ نامجون: اممم صدای دعوا ا.ت و تهیونگ رفتن توی اتاق در رو هم باز نمیکنن. جیمین: خب بزارید گوش بدیم ببینیم چی میگن😀. نامجون: ساکت بزارید گوش کنیم. (صداهایی که اومد) ا.ت: چرا اینکارو میکنی؟ تهیونگ: مگه مهمه؟ مگه نمیگی من دلیل اعصاب خوردی تو ام؟ ا.ت: واقعا اینطوری برداشت کردی؟ تهیونگ: چطوری برداشت کنم؟ ا.ت: اول قفل در رو باز میکنم چون نمیتونم بعد گفتنش پیشت بمونم. ولی نتیجش با خودته! دلیل اینکه تو باعث اعصاب خوردیم هستی رو بهت میگم. ولی دیگه بقیش باخودته. دلیلس اینه که نمیتونم این حرفو بهت بگم و خیلی وقته تو خودم ریختم. هنوزو بنظرم گفتنش اشتباهه. میترسم که بگم. تهیونگ: فقط امیدوارم که قانع کننده باشه. ا.ت: مطمئنی میخوای بشنوی؟ تهیونگ: اره (یک دید بزنیم به بیرون در) جیمین، جونگ کوک و جی هوپ فضولمون سرشونو چسبونده بودن به در و داشتن گوش میدادن. جی هوپ: در رو باز کرد. نامجون: دیگه کر که نیستیم. جیمین: صداشو میشنوید؟ نامجون: نه. جیمین: ما میشنویم پس شما کرید😃 نامجون: بله منم مثل ادامس بچسبم به در میشنوم. جونگ کوک: ساکت باشید دارم گوش میدم.
(تو اتاق تهیونگ) تهیونگ: خب بگو. ا.ن: تهیونگ من خیلی وقته اعصابم سر این مسئله خورده. ببین تهیونگ... تهیونگ: خب بگو دیگه. ا.ت: رک بگم؟ تهیونگ: بگو. ا.ت: من دوست دارم. (بیرون اتاق) یهو ا.ت در رو باز کرد و جونگ کوک و جیمین و جی هوپ هر سه تاشون تکیه داده بودن به در و نزدیک بود بیوفتن رو ا.ت ولی خداروشکر سریع دویدن عقب و ا.ت رفت تو اتاقش. تا رفت تو اتاقش همه ریختیم تو اتاق تهیونگ. جونگ کوک: دیدی دیدی دیدی؟ انقدر هیچی نگفتی خودش اومد گفت. تهیونگ: گوش وایساده بودید نه؟ جیمین: شاید. جی هوپ: نه اصلا. تهیونگ: جونگ کوک الان چیکار کنم؟ جونگ کوک: خوشحالی! دختری که این همه میخواستی بهش اعتراف کنی خودش اومده به تو اعتراف کرده اونوقت میخوای خوشحال هم نباشی؟ تهیونگ: چیکار کنم که باهاش حرف بزنم؟ جونگ کوک: خودت ایده ای داری؟ تهیونگ: براش نامه مینویسم. قبل اینکه بیاید سریع به فکرم رسید. (تیکه های پارت قبلی بعد اینجاست یعنی پارت قبلی ادامه ی این پارت و درواقع ما فلش بک زده بودیم. ادامش هم که میدونید چی میشه پس میریم سراغ روز شنبه)
(روز جمعه😌) (جهت اذیت کردن) داشتم به تهیونگ فکر میکردم. قانونا الان ما دوتا باید باهم قرار بزاریم بریم یه جایی ولی ایده ای ندارم اونم ایده ای نداره. داشتم با تهیونگ چت میکردم که خانم یجی زنگ زد بهم. به تهیونگ گفتم و جواب دادم. ا.ت: جانم یجی؟ یجی: یکی بهم پیام داده ناشناسه گفته شنبه ساعت ۴ توی کافه ... برم ببینمش. ا.ت: خب برو. یجی: باهام میای؟ ا.ت: ببین فکر نکنم بتونم بیام. میدونی که من الان کلا داخل یک ساید دیگه از دنیا ام سرم خیلی شلوغه. یجی: چطور وقت داری پاشی با تهیونگ بری سر قرار ولی یک ساعت وقت نداری با من بیای که یوقت ندزدنم ها؟ ا.ت: باشه بابا میام. یجی: خوبه. فردا بیا با ماشین منو هم ببر. ا.ت: ولی یجی... (قطع کرد) ای دختره ی ...... تلفنو رو من قطع میکنه😡. واقعا کنجکاوم بدونم کی به یجی گفته که بیاد ببینتش. امیدوارم بریم و بالاخره این یجی هم از سینگلی در بیاد. خدایا میشه یجی هم دیگه بره سر قرار منو ول کنه؟ هعی ایشالا. (شنبه) سوار ماشین شدم ساعت 3:30 بود و جیمین خونه نبود. رفتم سراغ یجی. وقتی سوار شد یک نگاه به تیپش کردم. خیلی کیوت شده بود. یجی: خب بریم؟ ا.ت: بریم ایشالا تو از سینگلی در بیای. یجی: به حق علی ایشالا.(🤣) راه افتادیم سمت کافه و بر خلاف فکرامون کافه خیلیییییییییییی بزرگ بود انگار قصر بود. رفتیم تو یکی به یجی زنگ زد. یجی: خودشه همونه. ناشناس: طبقه دوم منتظرتم. (قطع کرد) ا.ت: چی گفت؟ یجی: گفت طبقه دوم منتظرمه. یکم این روش ملاقات به نظرم اشنا بود ولی یادم نمیومد اینو کجا دیدم. رفتیم بالا و یک مرد با عینک نشسته بود اونجا وقتی عینکشو در اورد همه ی سوالام بر طرف شد...
😐 هعییییی
😐😐😐😐😐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
های لاو-)
خشحال میشم از پیج-پستم حمایت ش:)♡
چرا احساس میکنم یجی منم ؟ 🗿🤡
همدردیم
بابا egg dog پارت بعدو به افتخار تولد ته بزار دیه
گذاشتم به افتخار تولد ته
🥚🐶 هم خودتی😐 خودت خودت خودت.
من گفتم egg dog نگفتم🐕🥚
بعدشم خودتی خودتی خودتی خودتی خودتی
جررر اگ داگ ...💀🤡
:)
عالیییییی بود بی صبرانه منتظر پارت بعدیم
🤍🤍🤍🤍🤍💙💙💙💙💙
الان میزارم🖤
منتظران پارت بعدی اعلام حضور کنید🤣👇
الان من منتظرم 🙂
الان میزارم😎
گذاشتم ک
تازه داستانت رو شروع کردم
خداییی خیلی گشنگهههههههههههههههه
🖤
اره خودمم
😂😂😂😂😂😂😂😂😂ممنون
چه گشنگ بودددددددد
میشه یکی لطفا به من فیک خوجمل از بی تی اس موعرفی نمایه؟
با تشکور
بدبویز😎
برم ببینم چیه
الان دارم یه رمان میخونم به شدت قشنگه از تو لیست پیداش کردم اسمش قلبی از جنس اشک یا یه چیزی تو این مایه های الان دارم بخاطر داستانش عر میزنم😂
موافقمممممم
ولی بعد از من هضو هشتم بی تی اسم قلبی از جنس اشک خیلیییییییی قشنگههههههه
اجیییی چرا بهم نگفتی پارت جدید گذاشتییی
بیبخشیددددد
دی جی برای عروسی خواستن من هستم تازه نون و پنیر اوردیم دختر تون رو بردیم هم توش هست🙂
😂
دلم میخواد بدونم جی هوپ و کوک و جیمین چجوری قراره تو چشمای ا/ت بعد پشت در وایسادن ،نگاه کنن😂😂
🤣🤣🤣🤣 حققققققق
با این حرفت ایده ها به ذهنم امد😂
ایم گاااددد یو نو😂😂😂