
سلامی دوباره به همه ببخشید یکم دیر شد اینم داستان جدید داستان های دیگر رو هم بخونید امروز ۲۵ اسفنده و راستی این داستان از زبان اول شخص

مثل همیشه بیدار شدم. ساعت ۸ بود پردها کنار بودن و نور زیادی می تابید جلوی آینه رفتم و موهام رو شونه کردم رفتم پایین پدرم سر گاز بود و تخم مرغ و بیکن درست می کرد گفتم:سلام...صبح بخیر. و بعد خمیازه کشیدم و روی صندلی نشستم گفت:صبح بخیر عزیزم،خوب خوابیدی؟گفتم:مثل همیشه. و بعد صبحانه رو آورد و خوردم داشتم آماده می شدم تا به کلاس اموزش دفاع از خود برم که گفت:اِلا دوباره مشغول گروه بلک وایت نشیا!گفتم:نه نگران نباش بابا. و بعد بند آخر کفشم رو بستم و بیرون رفتم و شروع به راه رفتن روی زمین قرمز مریخ کردم یکم سرد بود ولی خوشبختانه شال گردن آورده بودم،
از تو کیف شال گردن قرمزی رو بیرون آوردم تنها یادگاری از مادرم بود وقتی ۱ سالم بود فوت کرد از اون موقع ۱۸ سال می گذره.
شال گردن رو بستم و رفتم و به میدون حاکم هنگ کرده رسیدم البته اسم میدون،حاکم کوشا بود ولی حاکم خیلی خ°ن°گ و بدی بود و مجسمه اون خیلی شبیه آدم های هنگ کرده بود ولی حاکم اصلی ما یعنی حاکم لئون واقعا آدم سخت گیریه و کار های ا°ح°م°ق°ا°ن°ه انجام میده و مردم رو اذیت می کنه مثلا از مردم مریخ مالیات زیادی میگیره ولی با این حال مردم مریخ هنوز سرزنده و شاد هستن.
وقتی از میدون رد شدم اون طرف گروه بلک وایت رو دیدم که تمرین می کردن،گروه بلک وایت از پنج تا پسر تشکیل شده که قدرت های خیلی باحالی دارن همیشه آرزو داشتم قدرت داشته باشم ولی تو سرزمین مریخ هیچ دختری نمی تونه قدرت داشته باشه اگر یک موقع قدرت داشته باشه مردم مریخ و حاکم اون دختر رو نفرین شده می دونن.
از گروه بلک وایت می خواستم خیلی سریع رد شم ولی نتونستم و شروع کردم به تماشا کردن تمرینشون. بعد از چند دقیقه یکی از اعضای بلک وایت،الکس متوجه من شد و گفت:سلام اسمت چیه؟. من معمولا اونها رو از پشت دیوار نگاه می کردم تا متوجه من نشن ولی مثل اینکه ایندفعه دقیقا روبروی اونها بودم و نگاه می کردم الکس جلو اومد
و موهای سرمه ای روی صورتش رو کنار زد ولی در اصل موهای الکس سفید بود ولی وقتی اعضای بلک وایت از قدرت استفاده می کنن رنگ موهای هر کدام از اونها یک رنگی میشه. مثلا جونیور موهاش سبزه ولی وقتی از قدرت استفاده می کنه موهای اون قهوه ای میشه. هر کدوم یک قدرت دارن ولی همه می تونن پرواز کنن،الکس قدرت باد داره،جونیور قدرت آتیش و لیزر از چشم داره،دنیل قدرت آب داره،جیمز قدرت خاک رو داره و رابین قدرت جادو داره و وقتی ورد هایی رو می خونه جادو میکنه همه هم همسن من هستن یعنی ۱۹ سالشونه
جونیور تا دید الکس تمرین نمی کنه گفت:آهای الکس!. اما الکس توجه نکرد و این دفعه جونیور آتیش پرت کرد،الکس جاخالی داد اما آتیش طرف من اومد و بعد فقط صدای داد شنیدم و دیگه چیزی نفهمیدم 😴

خب ممنون تا قسمت بعدی خداحافظ امروز ۲۵ اسفند.نویسنده سحر🍀
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بسیار زیبا
امیدوارم که پارت بعدی را گذاشته باشی
عالیییییییییی