
ناظر لطفا منتشر کن🥺 هعی. بریم برای پارت 16.
رفتم توی اتاقم و روی تختم دراز کشیدم. گریه میکردم؟ اره گریه میکردم🙂 دلیلش؟ نمیدونم! فقط میدونم در حال گریه کردن خوابم برد. صدای باز شدن در اتاقم اومد و یکی اروم اروم صدام میزد. شوگا بود. شوگا: ا.ت پاشوووو. ا.ت؟ زیاد خوابیدی کارات دیر شد. یهو جا خوردم و سریع پاشدم و بعدش شوگا جا خورد😂 شوگا: چته بابا اروم. ا.ت: 😨. شوگا: (سکوت) ا.ت: برو بیرونننننننن. شوگا: باشه اروم باش الان میرم اصلا غلط کردم چرا فقط داد میزنی؟؟؟؟؟؟؟ با همون لباس رفتم بیرون و با نامجون تقریبا عصبانی مواجه شدم. تهیونگ: گریه کردی؟ ا.ت: اره یعنی نه. تهیونگ: چشمات قرمزه. ا.ت: بابا ای کیو از خواب با ترس پاشدم ها. نامجون: میدونی چند ساعت خوابیدی؟ ا.ت: نه. چند ساعت؟ نامجون: سه دقیقه بیشتر از چیزی که گفتم خوابیدی. بعد یهو با کل اعضا شروع کردن به خندیدن. ا.ت:😐. نامجون: فقط شوخی بود! انقدر اعصابم خورد شد که دویدم تو اتاقم و در رو بستم. اخه یعنی چه؟ من با چه ترس و لرزی بیدار شدم و 1٪ هم احتمال سکته من بود اونوقت پاشدن منو میترسونن؟ (وقتی ادم با شوک بیدار بشه احتمال سکته داره ولی نه 1٪ بیشتر داره من میخواستم بخندید😂)
صدای در اتاقمو شنیدم و بی حوصله جواب دادم. ا.ت: بله؟ تهیونگ: منم. وقت داری؟ میخوام حرفای دیروزمو بگم. ا.ت: ببین تهیونگ الان اصلا حوصله و اعصابشو ندارم باشه؟ بزار بعدا وقت مناسب. تهیونگ: ولی اخه... ا.ت: لطفا. تهیونگ: باشه🙂. ولی تضمین نمیکنم که اونموقع هم جرعت گفتنشو داشته باشم. شاید هم نظرم عوض بشه. به هر حال که تو واسه من وقت نداری. ا.ت: ببخشید تهیونگ ولی واقعا حال روحیم خوب نیست. تهیونگ: چرا؟ بخاطر یک شوخی؟ ا.ت: نه بخاطر تو. و در رو محکم بستم و اومدم داخل دوباره روی تختم دراز کشیدم و شروع کردم به گریه کردن. اخه کی این اشکای بدرد نخور تموم میشن؟ برای چی همش گریه میکنم ها؟ مگه من دختری نبودم که مستقل و قوی بود؟ مگه من اونی نبودم که همیشه امید بقیه بودم؟ پس این گریه ها چیه؟ چرا گریه میکنم؟ میدونم. میدونم چرا گریه میکنم. توصیفش سخته. در حال فکر بودم که در اتاقم دوباره خورد. جین بود. در رو باز کردم. جین: میشه بیام تو؟ فوریه. ا.ت: خب امم. باشه بیا. جین: به تهیونگ چی گفتی؟ ا.ت: چرا؟ جین: رفته تو اتاقش در هم قفل کرده و استوری غمگین گذاشته.
ا.ت: چییی؟؟؟؟؟ جین: دوباره بگم؟ رفته توی اتاقش در هم قفل کرده و استوری غمگین گذاشته. ا.ت: چه غلطی کرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جین: گفتم که رفته تو اتاقش در هم قفل کرده و استوری غمگین گذاشته. با عصبانیت هرچه تمام به سمت اتاق تهیونگ حجوم اوردم و طوری عصبانی بودم که همه کشیدن کنار. ا.ت (با داد): کیم تهیونگگگگگ. همین الان در رو باز کن. تهیونگ: حوصلشو ندارم. میدونی الان حال روحی روانیم خوب نیست😒. ا.ت: باز کن تهیونگ. تا سه میشمارم وگرنه میرم. میدونم خودت هم میخوای باهام حرف بزنی. اروم گوشه در رو باز کرد دستمو کشید داخل و در رو بست و دوباره قفل کرد. رفت نسشت و تکیه اش به دیوار بود. تهیونگ: بله؟ ا.ت: چرا اینکارارو میکنی؟ تهیونگ: مگه مهمه؟ مگه نمیگی من دلیل اعصاب خوردی تو ام؟ ا.ت: واقعا اینطوری برداشت کردی؟
بعله. تمام. قرار بود فردا سه پارت بزارم ولی دیگه ولش. خیلی اصرار کردید منم یک پارت ساعت 2 شب نوشتم دارم براتون میزارم میبینید من چقدر به فکرتونم؟ حالا هی بگید چرا پارت بعدیو نمیزاری😒.
نتیجه ببین.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
های کیوت 💛🦋
دوست داری رایگان کره ای یا انگلیسی یاد بگیری¿♡
اگه آره به نظر سنجی آخرم سر بزن پشیمون نمیشی🪡🎀
ادمین کیوت پین می کنی؟🥲🦋
حسگشگ
تیدخبیدز
مانیاااااا لعنتیییییییییییییی
مریضییییییییییی پارتتتت بعدددددددددددددددددد
گذاشتم ک
مرسییی عالیییی بود
🖤
عررررر
حیحی
نههههههه این فیک نباید تموم بشههههههه
هیچ چیز همیشگی نیست
صحیح
عالییی 💜
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
بعدی البته هر وقت وقت داشتی البته نشه هزار سال بعدا وگرنا ازت به خاطر منتظر گذاشتن ما شکایت میکنم😁👍
الان میزارم
عذر میسیی
هورا هورا
حیحیحیحی