ادامه پارت قبل
برایان ناگهان به خود آمد و یک موجود ب.د ترکیب که همان اسلندرمن بود را جلوی صورت خود دید . برایان گفت : چی از جون من میخوای؟؟ چرا منو با خودت اوردی اینجا؟؟ اصلا اینجا کجاس؟؟ . اسلندرمن شانه هایش را پایین آورد و گفت : اینجا قصر منه .. برایان با اخ.م جوابش داد : چه قصر زش.تی . منو برگردون خونه و اگرنه .. چیز .. ام .. ... اسلندرمن: مثل اینکه چیزی برای گفتن نداری .. الان هم باید منتظر مر.گ.ت باشی .. چون قراره بم.یری .. برایان : اوه اوه !!!! بعد هم اسلندرمن شاخک هایش را سمت برایان پرتاب کرد ،اما برایان هر بار جاخالی میداد . برایان سر یک ثانیه به سوی جنگل پابه فرار گذاشت .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی بود به داستانم سری میزنی؟
عالی بود
گودرت
ناظرت بودم و خودم از داستانت خوشم اومد 😔😂🤟🏻
عالی❤️
پارت بعد رو بزارررر
تا 60 تایی شدنم بک میدم
-----
تا 60 تایی شدنم بک میدم
-----
تا 60 تایی شدنم بک میدم
-----
ادمین مایل به پین؟