14 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🔥Kipper انتشار: 4 سال پیش 230 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب اونطور که عنوان رو خوندید ،، اره توی این پارت یه سری میزنیم به خاطرات بچگی بیل و ببینیم چه چیز هایی رو میتونیم متوجه بشیم ،، پس چرا داری این نوشته هارو میخونی ؟؟ برو داستانو بخون ، قبلش هم یه لایک خوشگل بده ❤
بیل : حوصلم سر رفته بود..اینقدر به این ور اون ور اتاق خودمو کوبیده بودم ، که حوصله هیچیو نداشتم ، زمان خیلی عجیبه ، سه ضعلی که همچیو خاکستری میکنه ، چرا دارم این شر و ور هارو میگم ؟؟ نمیدونم ،، کیپر : خب خواننده های عزیز اینجا بیل رو خیلی بدبخت میبینید ،، بیل : سلام ،، کیپر : توی این پارت قراره یکم به بچگی و گذشته بیل سفر کنیم پس آماده باشید بچه ها !!! بیل : داستان هاشو دنبال نکنید. کیپر : بعدا حسابتو میرسم.
ویل : بیللل ! بیدار شووو بیل : چیشده؟ ویل : باید جلوی کیل رو بگیریم اون میخواد یه شوخی خرکی دیگه با چیل بکنه ،، (بیل با لحن خسته):صد بار به این کیل گفتم چیل از شوخی خرکی ها خوشش نمیاد.ویل : نباید اجازه بدیم اینجوری بشه.آخرین باری که کیل با چیل شوخی کرد عید کریسمس بود که یه آتیش همه چی خوار توی کادوش گذاشته بود که بعد چیل اونو واسه یه روز به قورباغه تبدیل کرد.بیل : و اون دفعه توی هالووین که وقتی خونه خاله حیل رفتیم و کیل به دروغ گفت آبنبات هاشو چیل خورده ، و خاله حیل حسابی چیل رو ادب کرد و چیل.. (بیل و ویل همزمان گفتند):کیل رو به کباب سخنگو تبدیل کرددد 😂😂 ، کیل : سلام داداشا ، بیل : مثل اینکه ایندفعه چیل تبدیلت کرد به یه آدم کوتوله 😂 ، کیل : ای بابا این چیل اصلا جنبه ندارع 😡
کیل : من برم پیش پدر و مادر تا این طلسم رو بردارن. ویل : باشه.(زنگ بزرگ به صدا در اومد 🔔) بیل : وقت صبحونستتت ،، (اسم مامان بیل و داداشاش جیل هست) جیل : بچه ها !! هر ۵۰۰ تاتون بیان صبحونههه ،، بیل : ویل تو کنارم باش. ممکنه عیل مثل همیشه کتکت بزنه ، ویل : اسم اونو نیار 🥺 ، (اسم پدرشون هم زیل هست) زیل : صبر کنن ببینمم مثل اینکه صبحونه پهنههه ، کیل : پس طلسم من چی ؟ زیل : خودت یجوری رفعش کن من میرمم صبحونههه ، کیل : اوففف پدرررر 😑....همه سر میز داشتند عین خرس میخوردند که جیل اومد و داد زد : بچه هااااااااااااااااااااا
..خب.میخواستم بهتون بگم که قبل از غذا خوردن یه عضو جدید برای خانواده داریم !! شیل : مامان اجازه !! زیل : بگو عزیزم ، شیل : اسم بچه جدید قراره چی باشه ؟ جیل : اسم عضو جدید خانواده...جونیوررر ،، (برای چند ثانیه همه جا پر شد از سکوت) زیل : خب بچه های خوب بابایی این داداش ۵۰۱ هست و یه انسان هست.عیل : انسان اونم بین ما ؟؟ گیل : مامان با خواهر میخواستیم نه داداش تعداد خواهرا تو این خانواده کمهههه 😡 شیل : اسم اون با ما فرق داره نباید بهش لقب سایفر داد!! .. کلی سر و صدا و جنگی به پا بود .. جیل : بچه هاااااااا .. همه ساکت شدن .. زیل : بگو پسرم ، جونیور : امم..سلام..خب من در واقع یه انسانم که افتادم توی دنیای سایفر ها و بی کس و کارم..امم..اره ( عکس بالایی ، عکس جونیوره )
جیل : خب جونیور برو پیش یکی از داداش یا خواهرات صبحونه بخور...جونیور آروم آروم قدم میزد و نفس عمیق کشید ، هر طرف میرفت هیچکس اجازه نمیداد اونجا بشینه تا اینکه بیل و ویل اجازه دادن ،، بیل : چخبر بچه جدید ؟ جونیور : (...) ،، ویل : حرف نمیزنی ؟؟ جونیور : میدونم از من متنفرین.بیل : هی این حرفو نزن.ما همه برادریم برامونم مهم نیست چه انسان چه سایفر ، اسم من بیله ، اونم داداشم ویله ،، ویل : سلاممم ، جونیور : خوشبختم ، خب خودتون میدونید اسم منم جونیوره. بیل و ویل :خوشبختیم ،، کیل : بچه ها بالاخره من به حالت اولیه...شما با این انسان چه غلطی میکنین ؟؟ ویل : کیل سخت نگیر اون برادرمونه.کیل : واقعا که...من میرم بیرون قدم بزنم 😑 بیل : ولش کن اون فقط یه عصبی خنگه.ویل : من میرم از پدر و مادر اجازه بگیرم تو امشب پیش ما بخوابی ،، بیل : ایده خوبیه ، نظرت چیه جونیور ؟ ، جونیور : اره خوش میگذره
(شب شده بود و بیل و ویل و کیل و جونیور تو اتاقشون بودن) بیل : بعدش من بهش گفتم مگه چیپس مثلثی چشه ؟؟ ویل : هههههه شوخی هات همیشه عالیه بیل ، ولی شوخی های کیل... ،، کیل : بابا همه دوست دارن شوخی از مرگ و خون بشنون مگه نه جونیور ؟؟ ،، جونیور : نه ، کیل : برای همینه ازت متنفرم 😑 بیل : بچه ها نظرتون چیه یکم جرعت حقیقت بازی کنیم 🤔😁 همه : آرهههههه ، کیل : ویل تو بچرخونن ( ویل چرخوند و افتاد روی بیل ) ویل : جرعت یا حقیقت ؟؟ بیل : جرعت ( تا بیل اینو گفت کیل وحشی شد و گفت):برو تو دخترا 😈 بیل : نههه ویل : من موافق نیستم ،، جونیور : ولی من موافقم !! بیل : خیل خب باشه.(دو دقیقه بعد) بیل : سیلام ، ویل : چرا صورتت آرایش شدس ؟ کیل و جونیور : ههههههه بیل : .. هههه ،، ویل : ههه ،، جونیور : بیل تو قوطی رو بچرخون ( بیل چرخوند و افتاد روی ویل ) بیل : جرعت یا حقیقت ؟؟ ویل :هر دوشون ضرر داره من هیچکدومو نمیخوامممم (ویل اینو گفت و مثل دیوونه ها از اتاق فرار کرد) بیل : خب ، جونیور ، جرعت یا حقیقت ؟؟ جونیور : حقیقت بیل : تو.. کیل : چجوری اومدی به دنیای ما ؟ (وقتی کیل اینو گفت جونیور برای چند ثانیه ساکت شد) جونیور : بچه ها دیر وقته باید بخوابم شب بخیر.
بیل و کیل : باشه ،، (همه خوابیده بودن که کیل با بیل توی ذهنی حرف زد) کیل : بیللل ،، بیل : بگیر بخواب ،، کیل : میخوام وارد ذهن جونیور بشم تا بفهمم چرا اومده اینجا. بیل : الان بیدار میشم و جلوتو...کیل تو خواب یه بشکن زد و بیل خوابش برد...کیل خیل خب بریم توی ذهنش...
کیل : خب خاطره مربوط به اینجا کجاس ؟؟ ( بعد از یک ساعت ) کیل : فکر کنم دیگه باید برگردم به ذهن خودم داره خوابم میاد 😴..یهو از بالا یه پرونده افتاد رو سر کیل... کیل : کی جرعتت کردهه بزنه توی سرممم 😡😡😡😡 این دیگه چیه ؟؟ نوشته پرونده خاطره ی وارد شدن به دنیای سایفر ها..کیل پرونده رو باز کرد و..((جونیور از وقتی بدنیا اومده بود.فراماسون ها دنبالش بودن چون اون یه بچه خاص بود..اون سال ها از دست فراماسون ها فرار میکرد اما یه روز...))
جونیور : دیگه از این زندگی خسته شدم ، صبح تا شب همش این فراماسون ها دنبالمن 😑 ای کاش یه جایی بود که دیگه اثرشون هم پیدا نشه ، کی اونجاست ؟؟ تو یه فراماسونی ؟؟ نزدیکتر نیا !! داری چیکار میکنی...
کیل : و اینجا نوشته ادامه خاطره نامعلوم بوده.نه من باید بفهمم کی جونیور رو اورد اینجا ،، وای دارم بیدارش میکنم بهتره برگردم ذهن خودم..و کیل رفت توی ذهن خودش..
فردای آن روز...بیل : هی کیل تو مراقب ویل باش که مثل اون دفعه عیل و بقیه نابودش نکنن تا من و جونیور یکم بریم بیرون ، کیل : باشه..بیل و جونیور توی جنگل سایفر ها داشتند قدم میزدن..بیل : اینجا دنیای عجیبیه ، هر لحظه ممکنه همین جنگل توهم باشه.میدونم زیاد حرف نمیزنی به غیر از اون شب که جرعت حقیقت بازی کردیم.جونیور : اره من زیاد حرف نمیزنم ، بیل : امم نظرت چیه با هم دوست های صمیمی باشیم ؟؟ جونیور : البته ( ۲ ساعت بعد ) جونیور : اما تو چجوری تونستی اون پیرمردو گول بزنی ؟؟ بیل : تو هم خوب تونستی اون کبوترارو بکشیی ( وقتی بیل گفت بکشیی احساس کرد تازه بدجنسی اون داره رو میکنه) بیل : ههههه خیلی حال داد.جونیور : دوست های صمیمی تا ابد ؟ بیل : دوست های صمیمی تا ابد..جونم براتون بگه سال ها گذاشت و جونیور و بیل بزرگ تر میشدن ، اونا حتی که خونه درختی هم ساخته بودن مخصوص خوش گذرونی 🥳 اونا سال ها با هم دوستای صمیمی بودن..ولی اونا کار های باحال ولی بد رو انجام میدادند و هرچی بزرگتر میشد شیطون تر و بدجنس تر میشدن تا یه روز سرنوشت ساز
ویل : هی بیل ،، میتونی این مسئله ریاضی رو برام حل کنی.بیل : خب چرا خودت حل نمیکنیش مزاحم جونیور : مزاحمو خوب اومدی 😂😏 ویل : توی این چند سال اخیر شخصیتت عوض شده بیل،، تو به کلی من و کیل رو فراموش کردی.بیل : یا همین الان از جلو چشام میری یا به عیل بگم یکم کتکت بزنه ههه ، ویل : واییی غلط کردم الان میرم 🥺...جونیور : ویل ترسو 😏
کیل : خب کسی توی این اتاق نیست ؟؟ خب وقت رقصیدن و قر دادن ... ویل : کیل باید باهات حرف بزنم ، کیل : نه نه کی گفته من میخواستم برقصم ، ویل : اینارو بیخیال ، من دیگه صبرم تموم شده.از وقتی دوستی جونیور و بیل از اون بچگی آغاز شد.بیل مارو فراموش کرد.ما باید یجوری از شر جونیور خلاص بشیم.کیل : ولش کن بابا ،، اخه چطوری میخوای بیل رو از صمیمی ترین دوستش و برادر ناتنی اون جدا کنی ؟؟ ویل : اون هم جای دوست رو پر کرده هم برادر ، ولی اون فقط یه انسان بی مصرفه که اومده توی دنیای ما ،، کیل : قانع کننده بود.خب نقشت چیه ؟؟ ویل : یادته چیل یه دستگاه کنترل ذهن ساخت ؟ کیل : نه ! من پیش اون چیل بی جنبه نمیرم 😤 ویل : بخاطر بیل 🥺 کیل : باشه 😑 (۲ دقیقه بعد) ویل : شبیه یه کبوتر شدی ؟ کیل : اره ولی این دستگاهی که خواستی رو اوردم 😑 ویل : اشکالی نداره الان تبدیلت میکنم به حالت اول ،، کیل : اخجونن دیگه شبیه کبوتر نیستم (((: ،، ویل : حالا باید یواشکی موش موشکی اینو به جونیور شلیک کنیم ،، جونیور : سلام بازنده ها !! کیل : خودشههه (شلیککک) جونیور : نه من نمیخوام از شما فرمان ببرمممم ( همه جا سفید شد) جونیور : من از شما فرمان میبرم.ویل و کیل : ایولللللل ویل : برو و به سایفر اعظم فحش بده 😁 . جونیور : چشم قربان ،، کیل : من دوست دارم صحنه نابودیش رو ببینم ویل : نه من زیاد ازینا خوشم نمیاد تو برو ،، کیل : باشه..کیل رفت.. کیل : اخجونمی جوننن ،، بیل : سلام کله پوکک ،، کیل : امم سیلام بیل ، بیل : اون جونیور رو این طرف ها ندیدی ؟؟ صبر کن ببینم اونجاست !! فعلا فلفل عصبی
کیل : ای خدا الان بیل داره میره دنبال جونیور!!! بیل : صبر کن جونیور پیش سایفر اعظم چی میخوای ؟؟ (جونیور هیچ جوابی نداد) بیل : وایسااا .. اونا رسیدن پیش سایفر اعظم اون یه مربع شیشه ای شکسته بود که چشم سفید داشت ،، جونیور : هی سایفر اعظم تو خیلی **** **** **** ای **** ** **** ،،، سایفر اعظم : جونیور از خودت خجالت بکش و نابودد شو.. سایفر اعظم جونیور رو به خاکستر تبدیل کرد.بیل : ج..ج.جونیور ،، بیل روی زمین نشست و گریه کرد.سایفر اعظم : متاسفم بیل ولی اون به من بی احترامی کرد.بیل : چراااااا 😭😭😭 این دیگه چیه ؟ دستگاه کنترل ذهن ؟ بوی خاصی میده اون..اون بوی ویل هست !!! بوی کیل هم میده....ویل و کیل 😡😡 ،، کیل : فکر کنم همچی خوب پیش رفت.سایفر اعظم هم کار جونیور رو تموم کرد 🥳 ویل : فکر کنم کارمون اشتباه بوده.کیل : ویل...پشت..پشت سرت ، ویل : امم سلام بیل ... بیل عصبانی شده بود و یه مشت محکم به ویل زد ... (ویل با لحن گریه):لطفا مارو نکش 😭 (کیل با لحن عصبی):کارت به جایی کشیده که ویل رو میزنی 😡 بیل : شما باعث مرگ جونیور شدید و باید نابود بشید 😡😡😡😡😡 ویل : تو دیگه داداش من نیستی کیل : باید زود تر از شر جونیور خلاص میشدیم تو مارو فراموش کردی ما هم از شر اون خلاص شدیم بیل : ای حسودااا 🤬🤬 (بیل گلوی ویل رو گرفت) بیل : حالا خفت میکنم.. کیل : حمله آتیشی (بیل دو تا دست کیل رو گرفت و پرتش کرد تو دیوار) بیل : قدرت بزرگ را فرا میخوانم ویل و کیل در من زندانی شوند !!!! ویل : لطفااا اینکارو نکن ،، کیل : ما برادریتیم
(همه جا سفید شد) بیل : قدرت قدرت قدرت قدرتتتتتت هههههه ،، ویل و کیل توی بدن من خوش میگذره ؟؟ هههه ( بیل با قدرت زیادش از بعد سایفر ها فرار کرد و یه بعد دو بعدی هم تو راهش نابود کرد) بیل موجودی خبیث شد.و طی چندین هزار سال اون مردم رو به معامله دعوت میکرد تا به استن فورد رسید و....بقیش رو خودتون میدونید
بیل : این داستان کل زندگی من بود کیپر : بنظرت هنوز ویل و کیل توی بدنتن ؟؟ بیل : ویل که از بدنم اومده بیرون و داره سعی میکنه من آدم خوبی بشم ،، اما کیل..نمیدونم
14 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
سلام کیپر...
خیلی وقت بود تو تستچی نبودم...
بلاخره برگشتم...
یه گروه زدم که از
آبشار جاذبه
استار علیه نیروهای شیطانی
میراکلس
و آمفیبیا فعالیت داره...
مخصوصا از آبشار جاذبه
یه تیمه که زیاد کشف راز میکنه
اسم تیم کاوشگران رازهای آبشار جاذبه ست
توی آپارات ۲۷۵ تا دنبال کننده داریم
خواستی بگو بیارمت تو تیم
سلام
دلم برات تنگ شده بودا
نه ممنون من از قبل تو یه گروه هستم
آقا چرا مصاحبه نمیکنی :( :( :(
کیپر جان منم یه داستان نوشتم به اسم(جنگ در خانواده ی سایفر ها) تقریبا یه هفته دیگه چهارتا پارتش میاد از ده تا یا شایدم بیشتر طول بکشه میشه هروقت اومد داستانمو معرفی کنی آخه داستانات طرفدار زیاد داره اگه معرفی کنی واقعا ممنونت میشم😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😊😊😊😊😊😊😊😊😊
البته که معرفی میکنم
مرسی😘😘😘😘
کیپر جان اومد اما نمیدونم کدوم ا.ح.م.ق.ی اول پارت دورو منتشر کرده اما یکش تو برسیه چرا اینجوری شد😕
یه چیزیو نفهمیدم ویل اینکارارو کرد تا کیل آزاد شه آخه هیچ دلیلی نی به جز این🤔🤔
خب..اینو بگم که ویل داره یه چیزیو مخفی میکنه و..یه هدف محرمانه برای خوب کردن بیل داره.
عالیهههههه خفن میشه😍
مثل همیشه عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللییییییییییییییییییی
ممممممننننننووووونننننن
باحال بود وقتی خوندمش از خنده ترکیدم دنبالی
(:
عالی بود
ممنون
عالی بود
وقتی جونیور نابود شد دلم خنک شد.اشک شوقم ریختم😂
و اینکه خیلی دلم برای ویل سوخت
پارت بعدی رو زودتر بنویس
منم موقع نوشتن دلم برای ویل و کیل سوخت
باشه زودتر مینویسم (:
فقط چیل 😂
زنده باد چیل و کیل ✊ 😂
عالی
😂😂