
لایلا پارت ۳

🌌لوکی گفت: حالا باید چی کار کنیم ؟ ثور گفت: چیو چی کار کنیم ؟! دیگه فهمیدیم لایلا چه قدرتی داره و چرا اینجاست.کارمون تموم شد دیگه. لوکی گفت:تموم شد ؟ حالا که فهمیدیم که همیشه میتونه خاطراتمون رو ببینه یعنی میتونه بفهمه که ما جاسوسیش رو کردیم ! اگه به مادر یا پدر بگه چی ؟ باید بیشتر گوش بدیم تا بفهمیم از کجا اومده ؟ چرا کارش به آزگارد کشیده ؟ چه محدودیت هایی داره و ازشون استفاده کنیم تا دیگه خاطرات مون رو نخونه. اصلا همه اینا دو بی خیال شیم. حریم خصوصی چی ؟ یعنی دوست داری اون همه چیزو درباره ما بدونه ؟ کارای شرم آورمون رازامون همه چیزمون ؟ ثور دوباره یاد ماجرای عروسک میولنیرش افتاد و گفت : معلومه که نه. لوکی لبخند موذیانه ای زد و گفت : خب دیگه وقتشه یه کاری بکنیم.🌌

🌌لایلا داشت مثل همیشه تو قصر گشت می زد و پچ پچای خدمت کارا رو نادیده می گرفت*یه جوری تو قصر راه میره انگار ارث باباشه* *پدر همگان چرا اینو اورده اینجا* *دختره عجیب غریب* *من دیدم یهو میشینه یه مدت خیلی طولانی به یکی زل میزنه و بعد یهو شروع می کنه به خندیدن یا گریه کردن و بعدش سریع از اونجا در میره* *واقعا که شاید دیوونه ست* لایلا به اونی که گفته بود دیوونه ست چشم غره رفت و به راهش ادامه داد. درسته اینجا به دنیا نیومده بود ولی بزرگ که شده بود. درسته با افراد اینجا نسبت خونی نداشت اما اینجا خونه اش بود. اون به اینجا تعلق داشت.اما مطمئن بود که فقط خودشه که این فکر رو می کنه. همه اونو یه غریبه می دیدن. هنوز یادشه که وقتی فهمید که بانو فریگا و پدر همگان دو تا پسر دارن خوشحال شد چون امید داشت که شاید اونا براش مثل برادر بشن اما خب این فقط یه آرزو بود چون برادرا واضحا از اون خوششون نمیومد و بیشتر از بقیه اونو غریبه می دیدن🌌

🌌لایلا دیگه واقعا خسته شده بود.دلش می خواست با یکی درد و دل کنه.از غم ها و خستگی هاش بگه. بگه دلش می خواد که یه همدم داشته باشه یه دوست.ولی اون کسی رو بیرون از قصر نمی شناخت و وضع ارتباطش با افراد داخل قصر هم خوب نبود.اودین که پادشاه بود و کلا نباید دمپرش می رفت. فریگا از روی دلسوزی با اون مهربون بود.ثور که تکلیفش معلوم بود و تمام تلاش هاش برای ارتباط با لوکی هم قبل از شروع شکست خورده بود هر سلام به چشم غره ختم می شد هر چه طوری به به تو چه ختم می شد و هر مکالمه به غر غر های نامفهوم. واسه همین دیگه لایلا تلاشی نمی کرد ولی این چند وقت لایلا یه سرگرمی جدید پیدا کرده بود یه چیزی که باهاش خشم غم و ناراحتی خودشو خودشو خالی کنه🌌

🌌داشت به سمت جایی میرفت که حالا خلوتگاه اون بود.زمین تمرین قصر... اوایل میلی برای رفتن به اونجا نداشت چون به نظرش خشن بود اما وقتی برای اولین بار اونجا رو دید مجذوب اونجا شد. اونجا اون میتونست قوی باشه بدون سوءاستفاده از خاطرات مردم.سلاح های زیادی اونجا بود از شمشیر های بزرگ گرفته تا شمشیر های سوزنی.از تیر کمون تا فوت فوتک هایی که دارت سمی پرتاب می کردن اما یه چیزی اونجا بود که چشمش رو گرفت...یه خنجر یا در واقع دو تا خنجر. زیبا بودن ولی همون قدر هم خطرناک،تیغه های باریک تیزشون که می شد تو تیغه اش انعکاس خودشو ببینه،دسته ی فلزیش که کنده کاری های پر جزئیات و جذاب از اژدها داشت.بی نظیر بود...می خواست یاد بگیره...می خواست بفهمه چجوری باید با این موجود زیبا اما خطرناک کار کنه...می خواست بدون قدرتش قوی باشه...پس با تمام وجود پیش آموزش دهنده سربازا رفت و با یه لبخند قشنگ ازش خواست که به اون کار با خنجر رو یاد بده معلوم بود علاقه ای به این کار نداره ولی نیازی خواهش مکرر نبود درسته از خانواده سلطنتی نبود اما بازم می تونست از کسی پیش فریگا شکایت کنه. اون این کار رو نمی کرد ولی اهالی قصر که اینو نمی دونستن واسه همین به همه درخواستاش گوش میدادن و از اون روز بود که اونجا خلوتگاه اون شد.🌌
🌌خب دوستان مرسی که تا اینجا خوندین به زودی پارت بعد هم اماده میشه مرسی که می خونید🌌
ناظر عزیز لطفا تائید کن 🙏🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
حاجی وسط امتحانای ترم چجوری وقت می کنی انقد بنویسی🥲🤌🏻
مال ما از ۱۴ ام شروع میشه پس فعلا میتونم یه پارت دیگه بدم احتمالا
عررر به خدااااا داره به ما ظلممممم میشهههه 😭🥲🤌🏻ما دیروز امتحان ریاضی داشتیم امروز قرآن فردا هم عربیییی
هعیییی🥲
عررررر عالی🥲یه سوال می خوای عاشقانه نش هم بکنی؟😂👈🏻👉🏻
نه
اصلا به شیپ و اینا علاقه ای ندارم
مخصوصا با کاراکترایی مثل لوکی
نهههه با لوکی که اصلااااااا
ولی فک کردم شاید می خوای یکیو وارد داستان کنی بره با لایلا ولی ابرین منم داستان عاشقانه نمی خونم(هر چند که کل عالم و باهم شیپ می کنم)😀🤌🏻
عاشقانه رو یکم دوست دارم اونم در کنار ماجرای اصلی نه کلا عاشقانه طور
شیپ شیپ تا پیروزی😀
حق
😂✨
یه جورایی دل به حال لایلا می سوزه🥲💔
منم😔
حالا قراره بیشتر بسوزه😁😔
عرح🥲💔💔💔
لوکییییی عشقم تو کار شرم آور چی کرپییی؟😂
شرم آور مثل عروسک میولنیر برای ثور
ثور اوکی ولی لوکی چی😔✨؟
به زودی رو میکنم
اوه نو...اوه نو نو نو...
عالیییییی
خودتی🌌🌻🥺
نه تویی😍
آینه🤗
آینه too🤗
خودتی خودتی خودتی با ملات اضافه🤗
خودتی به توان بینهایت
خخخخخووووووووددددددددتتتتتتتتییییییییی
بسی بسی عالی بود .
مرسی عزیزم 🥺🌌
عانیو-!🌸🤌
یهفیکازمسترجئوننوشتم-!🌸🤌
سرمیزنیبهش؟🌸🤌
حله حاجی فقط یه سوال ریز
جئون کیه ؟
جئونجونگکوکبیتیاسومیگمداوش
باوشه