
لایلا دختر آزگاردی پارت ۲ تابع کامل قوانین سایت ناظر عزیز لطفا و خواهشا دوباره رد نکن 🙏🏻 با تشکر

🌌چند سال بعد🌌 لایلا حالا بزرگ تر شده.اون این چند سال تو قصر گذرونده و پیش بانو فریگا کنترل قدرتش و حتی یکمم جادو یاد گرفته.بانو فریگا مثل یه مادر مهربون بود و همیشه با لایلا خیلی مهربون بود جوری که اگه کسی نمی دونست فکر می کرد لایلا واقعا دخترشه.البته بانو فریگا خودش هم فرزند داشت،دوتا پسر ثور و لوکی.ثور...خب...اون یه ذره مغروره و با لایلا اصلا رفتار جالبی نداره و گاه و بی گاه اذیتش می کنه و حتی یه بار هم به خاطر زمینی بودنش مسخرش کرد که خب اگه بگم لایلا جوابشو نداد دروغ گفتم.حقیقا خود ثور هیچوقت این موضوع رو پیش نکشید که تو بحث با یه دختر کم آورده و وقتی هم که می خواسته باقدرت راهش رو باز کنه لایلا زده تو پرش و با یه حقه ذهنی ساده (یعنی خاطراتشو دیده و یه اتو ازش پیدا کرده و کرده تو چشش)اونو از میدون به در کرده🌌

🌌و لوکی هم هست.خب لوکی اصلا از حضور لایلا خوشحال نیست و لایلا اینو میدونه چون تو خاطرات لوکی هم کمی فضولی کرده.توی آزگارد بیشتر به قدرت بدنی و مهارت های جنگی اهمیت میدن تا هوش جادو و تاکتیک و خب بین این دو برادر ثور قدرت بدنی بیشتری داره و لوکی کسیه که از جادو و هوش و تاکتیک استفاده می کنه و همین مسئله باعث میشه اودین(حتی با اینکه ادعا می کرد بینشون فرق نمیزاره)واضحا ثور رو برای پادشاهی آماده کنه و این مسئله لوکی رو اذیت می کنه.لوکی جلسات آموزشش پیش فریگا رو یه خلوت میدونه که اونجا اون از ثور مهم تره و این یه مایه دلگرمی برای لوکیه اما حالا که لایلا یا در نگاه لوکی یه دختر غریبه پاش رو تو این خلوت گذاشته انگار این خلوت از بین رفته چون اون حس اهمیت داشتن و مهم بودن سابق رو ازش گرفته واسه همین با لایلا جوری رفتار می کنه که انگار اصلا وجود نداره اما لایلا میدونه که لوکی دوست نداره اون اینجا باشه🌌

🌌به هر حال اینا برای لایلا مهم نیست چون اون انتظار نداشت اونا باهاش مثل خواهرشون رفتار کنن اما این دروغه چون در واقع لایلا سعی کرد روابطش رو با ثور بهتر کنه و حتی سر حرف و با لوکی باز کنه اما خب هر دوی این کار ها با شکست مواجه شد. لایلا معتقده یه موضوع ازار دهنده برای دو برادر قدرتشه.درسته که تو کلاسای فریگا شرکت می کنه ولی در واقع به لایلا گفته شده که حق نداره جلوی کسی قدرتشو نشون بده و اینم یکی از دلایلیه که برادرا باهاش مشکل دارن.چون می دونن خاصه اما اونا فقط شنیدن که پدرشون گفت اون باید تو آزگارد باشه برای کمک به صلح یا همچین چیز هایی اما اینکه به خاطر چی خاصه رو نمی دونن.ثور حس می کنه لایلا خودشو زیادی دست بالا می گیره واسه همین قدرتش رو نشون نمیده و لوکی هم وقتایی که تو کلاس با لایلا باشه میبینه که لایلا هیچ کاری نمی کنه و فقط گوش میده🌌

🌌یه روز لوکی یه ایده ای به ذهنش رسید و اونو با ثور در میون گذاشت:من تازگیا یه جادوی جدید یاد گرفتم که میتونم با اون جاسوسی کنم دو تا وسیله رو مثل یه ظرف لیوان یا همچین چیزی طلسم می کنم و وقتی برای کلاسام پیش مادر میرم یکشو اونجا میزارم و از طریق این ظرفی که نگه داشتم میتونم چیزایی که اونور کنار اون یکی ظرف میگن رو بشنوم. اینجوری میتونیم بفهمیم اون (لایلا) برای چی اینجاست و چرا خاصه...طوری خاص که مادر بهش درس بده.ثور گفت:راه خوبیه اما اگه بفهمن ما جاسوسی کردیم چی ؟ مشکلی برامون پیش نمیاد ؟ لوکی گفت:نه گیر نمیفتیم فقط باید حواسمون باشه که همون طور که ما چیزایی که اونا میگن میشنویم اونا هم چیزایی که ما می گیم رو میشنون پس نباید حرف بزنیم. بعد از توافقشون سر این موضوع رفتن تا نقشه خودشونو اجرا کنن🌌

🌌لوکی وارد کلاس شد که لایلا از قبل اونجا بود.لایلا براش دست تکون داد و گفت:سلام.اما خب لوکی بازم نادیده ش گرفت. لایلا اخمی کرد و گفت:خب چرا با خودت ظرف غذا آوردی؟ لوکی گفت:چون صبحونه نخوردم. و بعد دوباره به نادیده گرفتن لایلا ادامه داد. کلاس که تموم شد مثل همیشه لوکی از کلاس بیرون رفت تا کلاس لایلا شروع بشه و بعد بدو بدو رفت پیش ثور که اون یکی ظرف رو دستش بود و شروع کردن به گوش دادن... فریگه گفت:خب لایلا وقت کلاسه اول با یه تمرین شروع میکنیم.اول یه خاطره معمولی نشونم میدی بعد با چند تا خاطره ی دیگه ترکیبش کن بعدش یه نگاه به خاطره هام بنداز و بگو وقتی که بیدار شدم دقیقا اولین کاری که کردم چی بود. بعد قراره یه تکنیکی بهت یاد بدم که به اسم تکنیک روح هم شناخته میشه خب شروع کن. لوکی و ثور با دهن باز داشتن به ادامه این مکالمه گوش میدادن که لایلا همه این کار ها رو کرد و بعد درس جدیدش رو شروع کرد. لوکی با خودش گفت:منم می تونم به مردم خاطره نشون بدم اما نه در این حد و حتی نمی تونم همه خاطراتشون رو کامل ببینم تازه خودمم نمی دونم چی دارم بهش نشون میدم. ثور داشت فکر می کرد:پس لایلا این جوری فهمید اون هنوز عروسک میولنیرش رو بغل میکنه و می خوابه🌌

*مود من وقتی دیدم رد شد👆🏻* ناظر عزیز لطفا و خواهشا رد نکن کاملا تابع قوانین سایته و دوباره چک کردم که باشه پس لطفا رد یا شخصی نکن🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻 با تشکر از شما🙏🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی داستانتو می دوستم 🥲💙✨
منم تو رو میدوستم🥲🌌🤗
هیق 🥲3>
💕
عررررررر لن.تییییییی چرا انقد خوب می نویسیییییییی
خدایییی ؟
خداییییییییش
مرسییییییی🌌🥺
عالییییی .... از لایلا خیلی خوشم اومده😍
خوشحالم که ازش خوشت میاد🥺🌌
😍
عالیییییی بود❤
نه،شما عالی هستی🥺🌌
خیلییییییییی عالی بود!
با اینکه فقط سریال لوکی رو دیدم و خیلی اطلاعات ندارم اما عاشق رمانت شدم
🌌مرسی🌌مرسی 🌌مرسی 🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی 🌌مرسی 🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی 🌌مرسی 🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی🌌مرسی