ناظر عزیز تر از جانم لطفا منتشر کن💙💙
ناگهان غریزه ای در امی فعال شد و لبخندی از سر شیطنت زد و گفت: خب آقای کیم، میشه کمی من رو تنها بزارید؟ + حتما. این رو گفت و از اتاق خارج شد و در رو قفل کرد. امی نگاهی به دستهای بسته شدش انداخت و با ی حرکت سریع بازش کرد؛ نگاهی به پنجره انداخت و درش رو باز کرد.. و از پنجره پرید! اما فرود با شکوهی داشت، شاید یکی از قابلیت هاش رو پیدا کرده بود. کمی در اطراف قدم زد و سعی کرد بفهمه کجاست اما هیچ وقت اونجا رو ندیده بود و راه فراری هم نداشت.. نمیدونست چطوری باید برگرده خونه. باید راهی رو پیدا میکرد ، نمیتونست برای همیشه اونجا بمونه..شاید کیم تهیونگ ، پدرش بتونه راضیش کنه و به خونه برش گردونه. امی تنها چیزی که میخواست این بود که دوباره بتونه به عمارت جئون بگرده. بلاخره تصمیمش رو گرفت و از در ورودی وارد خونه ی خرابه و گرد و خاک گرفته شد . نفس عمیقی کشید و با صدای بلند گفت: اهااای کیم تهیونگ! اهاای. تهیونگ بهت زده به سمت امی امد و گفت: چطوری امدی- _ من رو برگردون به عمارت جئون. + قول میدم اگه اینجا بمونی _ گفتم من رو برگردون. + باشه ولی..بعدا میبینمت خانم کیم. سنگِ سبز رنگی رو از جیبش در آورد و توی دست امی گذاشت و با بشکن زدنی امی به اتاق خودش در عمارت جئون رفت. سنگ رو روی میز گذاشت و همین طور که دور اتاق راه میرفت گفت: امکان ندارههه این مرده دیوونهس.. نه نه شاید من رو با یکی دیگه اشتباه گرفته، آخه منن .. دختر شیطاننن م-من دختر شیطان؟ امی با صدای کوک سرش رو برگردون و کوک به طرز جذابی به چارچوب در تکیه داده بود(عرر) با لبخندی رضایت بخش گفت: دختر شیطان؟ امی نگران پاسخ داد: چیز بدیه؟ کوک به امی نزدیک شد و با گذاشتن [ شاهبلَ] (برعکس بخونید👈👄👉) روی لب های امی گفت: اصلا. بعد از هسوب(برعکس) ای نسبتا طولانی نگاهی به صورت بهت زده امی کرد و خندید و سریع از اتاق خارج شد..
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
59 لایک
حقیقتا با کلمه ی آزمون هفت مرحله ای یاد هفت خان رستم افتادم😁😁😅😅
منظورش از اون دختر مادرته کیه
اون دختر کیههههه
نفهمیدمممممم
یادت نمیاااد؟ قسمت های قبل تر بود نمیدونم دقیق کدوم پارت.. همون ک شب کریسمس بدنیا آمد و خانوادهش بعد بدنیا آمدنش فهمیدن ی نوع شیطا×نه و وقتی بزرگ تر شد کیم تهیونگ اون رو به سرپرستی گرفت و... امی حاصلش شد😔🤏😂
ینی ته با زنش چیز کرد و امی به دنیا اومد😂🗿؟
اره دیگههه😭😂
عهه 😂🗿
ولی چرا تهیونگ باید با کسی که به سر پرستی گرفته چیز کنه 😂🗿
تهیونگ چند سالش میشه 😂🗿؟
احساس میکنم پیره 🗿
خب دختره شی×طان بود دیگه.. نژاد خاصی بود اونم میخواسته این نسل باقی بمونه و..
اهااااا
واقعا عالی بود 🙂💕✨
مرسی
بزار دیگهههههههه
تو بررسیه
عررررررررررر🫠❤
نمیخوای پارت بعد رو بزاری عجیجم
مردم🫠💔
نیاز دارم به آب قند خدافظ🚶🏻♀️🗿
ادامه رو نمیزاری؟
بچه ها منم خب کار دارم ، فردا امتحان دارم و کلی تکلیف.. کارهای شخصیم هم مونده و باید انجام بدم؛ تازشم برای نوشتن ی داستان کلی باید فکر کرد و بهترین گزینه رو انتخواب کرد..این ها همه طول میکشه. من خیلی از نویسنده ها رو توی تستچی دیدم که ماهی ی بار میزارن
اره خوب راست میگی ولی ما داستانتو خیلی دوست داریم به خاطره همین طاقت نداریم بعدشم اونی که ماهی یه بار میزاره خیلی از بازدید کننده هاش دیگه داستانشو نمیخونن و دیگه علاقه ای بهش ندارن من دیگه داستانشو نمیخونم چون اون همه هیجان از بین رفته
سعیم رو میکنم زودتر بزارم
اگه زود زود نزاری همه پارت هایی که تا الان نوشتی رو گزارش می کنم 🤣
منم گزارش میکنم🫠👌🏻
خطرناک شدی باید بلاکشی🗿👌
جر بل 🤣
۱