
اینم پارت هفت. حمایت نشه مجبور میشم تا پارت 10 بیشتر ادامه ندم و یک پایان بد براش بزارم.
تهیونگ: واقعا؟ ا.ت: اره. تهیونگ: خوبه. ا.ت: اعضا کجان؟ تهیونگ: اونجا. ا.ت: خب بیا دیگه. دست تهیونگو گرفتم با بدو بدو سمت اعضا رفتم. که یکی برام پا گرفت و تو بغل تهیونگ افتادم. داشتم بهش نگاه میکردم. این بشر چقدر جذابهههههه. چرا تاحالا دقت نکرده بودم؟ اونم منو نگاه میکرد که یهو جونگ کوک بین صورتامون بشکن زد. (اخه برای چییییی جونگ کوک الکی هرچی صحنه دارم خراب میکنی؟؟؟؟؟) به خودم اومدم و باخجالت دویدم پیش بقیه اعضا. جیمین: چرا صورتت قرمز شده؟ ا.ت: امممم. رژ گونمه. شوگا: ولی تو که رژ گونه نزده بودی. ا.ت: اونجا لوازم ارایش تست کردم. جی هوپ: تو اتاق فالگیری؟ ا.ت: نهکنارش. جیمین: ولی اونجا که لوازم ارا... ا.ت: بسه دیگه اه. جیمین: با..با.. باشه چرا حالا انقدر عصبانی؟ ا.ت: مهم نیست به راهمون ادامه بدیم. جونگ کوک و تهیونگ هم اومدن پیش ما. اصلا نفهمیده بودم اونا داشتن باهم دیگه کلی حرف میزدن.
وقتی جونگ کوک اومد یه نگاهایی بهم میکرد و میخندید. یهو نفهمیدم چیشد که یکی در گوشم اون پیامی که برام اومده بود رو خوند. (فکر کنم ازت خوشم میاد) سریعا برگشتم پشت سرم ولی موفق نشدم بفهمم کیه چون من تقریبا وسط اعضا وایساده بودم. خیلی گیج شده بودم یعنی درواقع این اتفاقات گیج کننده بود. حالا ولش کن. تهیونگ حالش خیلی نمیخورد خوب باشه. نمیدونم چرا یهویی بدون اینکه خودم بخوام ازش پرسیدم. ا.ت: تهیونگ حالت خوب نیست؟ ناراحت بنظر میای! تهیونگ: من خوبم. جونگ کوک: نه اصلا حالش خوب نیست اون از... یهو تهیونگ دستشو گذاشت جلو دهن جونگ کوک که ساکت بشه. جونگ کوک هم کلی تلاش کرد و بالاخره تونست دست تهیونگ رو از دهنش جدا کنه. جونگ کوک: چته بابا. میخواستم کمکت کنم بالاخره یا خودش میفهمه یا خودت بهش میگی. میتونستم کار رو برات اسون کنم خودت نخواستی.
تهیونگ: نمیخواد. لازم نیست کمکم کنی. جونگ کوک: باش. هرچی خودت میخوای. ا.ت: درمورد چی دارید حرف میزنید؟ تهیونگ: چیز مهمی نیست. ا.ت: یک حسی بهم میگه درمورد منه. جونگ کوک: نه نه اصلا درمورد تو نیست. تهیونگ: چیزی نیست مسئله شخصیه. ا.ت: باشه ولی هنوزم احساس میکنم درمورد منه😒 جونگ کوک: اخه درست فکر میکنی. تهیونگ: جونگ کوککککککککک. جونگ کوک: غلط کردم. ( نگو همه کارات درسته کوکی جونم) مثل خروش جنگی افتادن دنبال همدیگه و وقتی اروم شدن... ا.ت: خب بگید مسئله چیه؟ تهیونگ: فعلا وقتش نیست باشه؟ جونگ کوک: من بهت میگ... تهیونگ بازم دستشو گذاشت روی دهن جونگ کوک. ا.ت: جونگ کوک بعدا بهم بگو چیشده. جونگ کوک: باشه. تهیونگ: جونگ کوکککککک. اخه حرف بزنی انگشتاتو میشکنممممممممممم.(دور از جونش😢) جونگ کوک: حیحیحیحیحیحی. ا.ت: حالا فعلا مهم نیست. من میخوام برم ترن هوایی کی میاد؟ شوگا: من میام. تهیونگ: منم میام. ا.ت: خب بریم.
حمایت میخوام پلیز. بالارو اگه نخوندی بخون.
نتیجه اهمیتی نداره.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیی
تنک
خیلی قشنگه
🖤
21 تا لایک 26 کامنت بعد میگی حمایت حالا تسای من سه چهارتا لایکم به زو داره:/ ولی ادامه بده گشنگهههههه خیلییی زیاددد
در حدی که براش زحمت میکشم حمایت نی
در اون مورد حق داری درک میکنم منم معرفی داستانم رد شد دیگه ننوشتم:)
اخی.🥲
:)))♥
داستان من دوتا دونه لایک داره هیچی کامنت😐
درک میکنم ماله منم که رد شد :))🥲
ادامه ندی افسرده میشم بمولا😂🙂💔
دارم میزارم پارت جدیدو
بعدیییی
اراممم
منم آرمی نیستم ولی حمایت میکنم و دنبالش میکنم داستانت رو لطفا ادامه بده
مرسیییییی.
😍😍😍
🖤🖤🖤
من آرمی نیستم ول خوشم اومه حمایتت هم می کنم😄
مرسییی
چرا انقدر رو مخ تمومش میکنییییییی 😐🗿
چون چ چسبیده به را🤣
عالی🖤💙🫂
مرسییی