
مرگخاموش پارت ۴

ا/ت:سلام جناب رئیس رئیس:سلام کیم ا/ت جانم بفرمایید ا/ت:خواستم بگم که من میخوام استفاء بدم رئیس:تصمیمتو گرفتی دیگه؟مطمئنی؟ ا/ت:آره مطمئنم رئیس:پسمیتونید برید من خبرشو پخش میکنم ا/ت:ممنون دید ا/ت ا/ت:یعنی واقعا استفاء دادم؟ باورم نمیشه براز ببینم خبر پخش شد؟ چه سریعم پخش شد واو خب الان که استفاء دادم برم کمپانی بیگهیت تموم آرزوهام داره به واقعیت تبدیل میشه در راه کمپانی بودم که یهو یه ماشین داشت با سریعت خیلی زیاد خلاف میومد و من میخواستم ازش رد شم که خورد به من ......یه تصادف خیلی وحشتناکی بود همجام بی حس بود چشام کم کم داشت بسته میشد ۳ ساعت بعد دکتر:آقای مین یونگی و آقای کیم نامجون متاسفم حال مریض زیاد خوب نیست ولی ما تمام سعیمونو میکنیم تا ایشون حالشون خوب شه یونگی:حالشون خوب میشه؟ کی به هوش میاد؟ نامجون:بگید لطفا بهم که حالش خوب میشه جونکوک از راه رسید جونکوک:سلام حال ا/ت چطوره؟ دکتر:آقایون آروم باشیم ما تمام سعیمونو میکنیم تا حالش خوب بشه ولی... جونکوک:ولی؟ یونگی:ولی چی؟ نامجون:ولی چی چرا ساکت شدید دکتر:خون ریزی زیادی داره و یکی از دستاشم شکسته و به خون هم نیاز اونم نه هر خونی یونگی:گروه خونی چیه شاید یکیمون بتونه بده نامجون و جونکوک:آره راست میگه دکتر:O یونگی:من میتونم بدم دکتر:چقدر عالی پس اینطوری کارمون سریع تر پیش میره اعضا خوشحال شدن
یونگی:ا/ت حالش خوب میشه نگران هیچی نباشید🥲 جونکوک:ایشالله نامجون:خیلی استرس دارم یونگی مطمئنی آماده ای؟ یونگی:آره آماده ی امادم دکتر:مین یونگی تشریف بیارین اتاق ازمایش(حالا هر اتاقی) یونگی رفت خون بده نامجون:یونگی خیلی دل مهربونی داره نه جونکوک جونکوک:آره خیلی مهربونه نامجون:ولی یونگی تاحالا انقدر نگران کسی نبوده جونکوک:آره راست میگی احساس میکنم یه احساس عجیبی داره بهم دست میده نامجون:منم همینطور یونگی:خب من اومدم داشتید راجب چی حرف میزنید جونکوک:راجب هیچی(خنده خرگوشی) نامجون:جونکوک سوتی نده دیگه عه داشتیم راجب ا/ت حرف میزدیم یونگی:باشد ذهن یونگی:برید خودتونو قول بزنید من همه ی حرفاتونو شنیدم اره من ا/ت رو دوست دارم نامجون:یونگی چرا توفکری؟ یونگی:میووو نامجون:یونگیییییی یونگی:ها نامجون:ای خدا هیچی ولش کن جونکوک:بچه ها دکتر اومد بیرون

دکتر:حال ا/ت داره بهتر میشه یونگی:کی بهوش میاد؟ دکتر:نمیدونم یونگی:من شب میتونم پیشش بمونم؟ دکتر:آره ولی فقط یه نفر جونکوک و نامجون:پس ما فردا هم میایم یونگی تو مراقب ا/ت باش یونگی:اوکیه شب شد یونگی همچنان منتظر بود تا ا/ت بهوش بیاد که یهو........ادامه دارد

منتظر پارت بعدی باشید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تا بعدی رو پس نگیریم اروم نمیگیگیریم🗿🗿🫐
😂😂😂😂
👌👌
👏👏👏
پارت بعد پلیز❤❤
حتما
عالییی