
یه شکلات تلخ از طرف چانگبین
همه کارکنان براش بلند شدن یهو یکی از پشت بهم گفت:پاشو رئیس کمپانی اومده _آها (بعد رئیس کمپانی از سه نفر میکاپ شده ها خوشش اومده (علامت رئیس کمپانی *) *این سه نفر رو کیا میکاپ کردن؟ وقتی دقت کردم فهمیدم یک نفر از سه نفر رو من میکاپ کردم از خوشحالی داشتم بال در میاوردم که منم یکی از کارکنان کمپانی میشم.. *این سه نفر برای بستن قرار داد فردا به کمپانی بیان. [پرش زمانی] ا.ت: (وقتی رسیدم خونه در رو باز کردم با صحنه وحشت ناکی روبه رو شدم داداشم داشت ناخن هاشو میجوید مادربزرگم و مامانم برای خودشون مسجد راه انداخته بودن بابام هم انگاری داشت مو های نداشته شو می کند با قیافه پوکر وارد خونه شدم وقتی منو دیدن مثل جن زده ها از جا شون پریدن با قیافه انگاری از گور برگشتم بهم نگاه میکردن جیغ زدم و گفتم قبول شدم...😅 که مامانم از هوش رفت ...
صبح به کمپانی رفتم برای بستن قرار داد در رو اتاق آقای کیم بو سان (رئیس کمپانی ) رو زدم * بیا تو.. ا.ت: (رفتم توی اتاق ) سلام من برای بستن قرار داد میکاپ استار اومدم *آها..بشین (یه قرار داد جلوم گذاشت و امضا کردم) *از امروز میتونی شروع به کار کنی ا.ت: چشم (آقای کیم خودش منو به اتاق میکاپ راهنمایی کرد وارد اتاق شدم که..
چانگبین وقتی منو دید سلام کردو لبخند کوتاهی زد. وقتی میکاپ همه تموم شد رسیدم به چانگبین درحال میکاپ کردنش بودم که : (چانگبین *) *اسمت چیه ؟ ا.ت:پارک هیون *اها ... چند سالته ؟ ا.ت:۲۰سالمه *فقط دوسال ازت بزرگترم ............ آخرای میکاپ بود و پاهام خسته شده بود و میخواستم جامو تغییر بدم یکدفعه یه سوسک دیدم منم که مثل سگگگ از سوسک میترسم جیغ کشیدمو پریدم بغل چانگبین . اونم که نمیتونست جلو خندش رو بگیره زد زیر خنده و من اونجا داشتم آب میشدم سریع خودمو جمع و جور کردمو بلد شدمو از اتاق خارج شدم و رفتم خونه
[فلش بک ] چانگبین هرروز که میدیدمش علاقم بهش بیشتر میشد اما این غرور لعنتیم بهم اجازه نمیداد که بهش اعتراف کنم. یه حسی بهم میگفت که این علاقه یک طرفست و اون منو به عنوان یک دوست میبینه.امروزم قرار بود دوباره ببینمش دلم خیلی براش تنگ شده بود که باصدا ی ا.ت به خودم اومدم (ا.ت ^ چانگبین *) ^سلام *سلام .. از این طرفا ^(خنده)..مزه نریز *(خنده) ^خوب شروع میکنم *(وسطای میکاپ بود که فهمیدم پای ا.ت درد گرفته گرفتم نشوندمش روی پام ) ^چه پرو شدی تو این یه هفته *خوب چیه دیدم خسته شدی از این به بعدم همین جا میشینی (با جدی ات ) عکس برداری چانگبین تموم شده بودو داشتیم شکلات تلخ می خوردیم که گوشیم زنگ خورد ......
مایل به لایک😔؟؟؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام من رئیس بانک هستم
اگر شما میخواهید که امتیاز جمع کنید
و چیزی که دوست دارید رو بخرید میتونید با گرفتن وام یا پس انداز کردن پول در بانک کلی امتیاز جمع کنی🙂♡
و راستی ما هر هفته قرعه کشی داریم و جایزه ان 5000
امتیاز هههه✪✪✪
پس منتظر چی هستید زود به پیوی بیایید یا در نظرسنجی نظر خود را بگویید